پزشکی 90 یزد


عیداست ودلم خانه ویرانه...بیا

این خانه تکاندیم ز بیگانه...بیا

یک ماه تمام میهمانت بودیم

یک روز به مهمانی این خانه بیا

اللهم عجل لولیک الفرج

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 29 مرداد 1391برچسب:, توسط الهه فلاح |

 

معلم پای تخته داد میزد

صورتش از خشم گلگون بود

و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود

ولی آخر کلاسیها

لواشک بین خود تقسیم می کردند

وآن یکی در گوشه‌ای دیگر «جوانان» را ورق می زد

برای اینکه بیخود های‌و هو می کرد و با آن شور بی‌پایان

تساویهای جبری را نشان می‌داد

با خطی ناخوانا بروی تخته‌ای کز ظلمتی تاریک

غمگین بود
 
تساوی را چنین بنوشت : یک با یک برابر است

از میان جمع شاگردان یکی‌برخاست

همیشه
 
 یک نفر باید بپاخیزد....

 
به آرامی سخن سر داد:
 
تساوی اشتباهی فاحش و محض است

نگاه بچه‌ها ناگه به یک سو خیره گشت و

معلم مات بر جا ماند

و او پرسید : اگر یک فرد انسان ، واحد یک بود

آیا یک با یک برابر بود؟

سکوت مدهشی بود و سوالی سخت

معلم خشمگین فریاد زد آری برابر بود

و او با پوزخندی گفت:

اگر یک فرد انسان واحد یک بود

آنکه زور و زر به دامن داشت بالا بود و آنکه

قلبی پاک و دستی فاقد زر داشت پایین بود؟

اگر یک فرد انسان واحد یک بود

آنکه صورت نقره گون ، چون قرص مه می‌داشت بالا بود

وآن سیه چرده که می نالید پایین بود؟

اگر یک فرد انسان واحد یک بود

این تساوی زیر و رو می شد

حال می‌پرسم یک اگر با یک برابر بود

نان و مال مفتخواران از کجا آماده می‌گردید؟

یا چه‌کس دیوار چین‌ها را بنا می‌کرد؟

یک اگر با یک برابر بود

پس که پشتش زیر بار فقر خم می‌گشت؟

یا که زیر ضربه شلاق له می‌گشت؟

یک اگر با یک برابر بود

پس چه‌کس آزادگان را در قفس می‌کرد؟

معلم ناله‌آسا گفت:

بچه‌ها در جزوه‌های خویش بنویسید:

یک با یک برابر نیست...


 

نوشته شده در تاريخ شنبه 28 مرداد 1391برچسب:, توسط سروش محمدی |

 

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت

سرها در گریبان است.

کسی سربر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را

نگه جز پیش پا را دید نتواند

که ره تاریک و لغزان است

وگر دست محبت سوی کس یازی

به اکراه آورد دست از بغل بیرون

که سرما سخت سوزان است

 

 

(نويسندگان عزيز دارن كم لطفي ميكنن و فعاليت نميكنن! با همين وضع  پیش بريم وبلاگ تعطيل ميشه!)

 



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ شنبه 28 مرداد 1391برچسب:, توسط سروش محمدی |

 خشم بیش از حد گرفتن وحشت آورد ، و لطف بی وقت هیبت ببرد .

 

نه چندان درشتی کن که از تو سیر گردند ، و نه چندان نرمی که بر تو دلیر شوند.

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 26 مرداد 1391برچسب:, توسط مليحه |

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, توسط سروش محمدی |

 

اگر روزی تهدیدت کردند بدان در برابرت ناتوانند...
 
 
اگر روزی ترکت کردند بدان لیاقت با تو بودن را نداشته اند...
 
 
 
صداقت در مقابل سیاست دیگران ،سادگی ست
 
 
و سیاست در مقابل صداقت دیگران ، خیانت . . .
 
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, توسط سروش محمدی |

داستان طنز (خواستگاری)

ادامه مطلب



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, توسط سروش محمدی |

به نظر شما درتصویر زیر رنگ قسمت بالایی و پایینی چه تفاوتی دارد؟

خوب دقت کنید

رنگ هردو قسمت یکی است.یک بار دیگر به تصویر نگاه کنید و این بار دست خود را بر روی خط جداکننده ی آنها بگذارید

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 24 مرداد 1391برچسب:, توسط الهام نعمت اللهی |

 پـَـَـ نــه پـَـَــــ

بخنديم!

 



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:, توسط سروش محمدی |

 

چقدر دوست داشتنی اند این جور آدم ها!


چه موسیقی وحشتناکی می شود، وقتی هرکس ساز خودش را بنوازد!
 

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:, توسط سروش محمدی |

 

یه روز یه ترکه...

.

.

.

زیر خروار خروار  آوار گیر کرده بود....

به خون نیاز داشت...

به آب به غذا....

و من فقط نظاره گر بودم.

هموطن شرمنده............

از ته دل به همه ی مردم غیور آذربایجان شرقی تسلیت میگم و به خاطر این فاجعه از خدا براشون طلب صبر دارم. فقط یه نکته ای که میشه بهش اشاره کرد اینه که 200 نفر کشته و نزدیک به 2000 نفر زخمی و هزاران نفر در قسمتی از کشور ما بیخانمان شدند ولی دریغ از یک همدردی خشک و خالی از طرف صدا و سیما.......!!!

530875_458401210858976_1835388648_n.jpg

 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:, توسط محسن گودرزی |

سلام

بازم تولده...تولد یکی دیگه ازخانم دکترای گل...

اگه گفتین تولد کیه؟؟؟.....

خانم دکتر الهه فلاح

تولدت مبارک الهه جووووون

23 مرداد،سالروز تولد زیبایت را در آسمان قلبمان جشن میگیریم

و صمیمانه فصل شکفتنت را تبریک میگوییم

زادروزت شیرین،پرعشق و نورآفرین باد...

انشاا... به همه ی آرزوهای قشنگت برسی و همیشه موفق باشی خانم دکتر.

 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:, توسط اشرف وزیری |
نوشته شده در تاريخ شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, توسط سروش محمدی |

اگه یه تیکه ابر بهتون بدن  چیکارش میکنین؟؟؟؟

جواباتونو بگین جالبه وقتی جوابشو بگم........

راستی سلام.

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:, توسط ابوالفضل شفیعی |

 

قتل عام مسلمانان در میانمار

 

قتی مسلمان مظلوم است...

 

وقتی چند هزار مسلمان، بی گناه قتل عام می شوند...

وقتی همه سکوت می کنند...

وظیفه ی ما چیست؟

شاید بی تفاوت نبودن، شاید فاتحه فرستادن به روح مسلمانان میانمار، شاید لعن فرستادن بر قاتلین آنان و از همه مهم تر، قدر دانستن امنیّت کشور خودمان....... و دعا برای منجی عالم بشریّت که منجی مظلومان است.

«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 17 مرداد 1391برچسب:, توسط سروش محمدی |

  دانشجوی سال اولی: دانشجویی که فکر می‌کند با تحصیلات دانشگاهی می تواند آینده‌ی بهتری برای خودش بسازد.

دانشجوی سال دومی: دانشجویی که فکر نمی‌کند با تحصیلات دانشگاهی بتواند آینده‌ی بهتری برای خودش بسازد.

دانشجوی سال سومی: دانشجویی که مطمئن شده است با تحصیلات دانشگاهی نخواهدتوانست آینده‌ی بهتری برای خودش بسازد.

دانشجوی سال چهارمی: دانشجویی که دیگر نه فکر می‌کند، نه به چیزی اطمینان دارد و نه آینده‌ی برای خود متصور است.

(فقط 4 سال دارن اینا، برای لیسانس تنظیم شده بوده این متن.)


مشروط: دانشجویی که به خاطر علاقه‌ی زیادش به درس خواندن، مورد حسادت قرارگرفته و از این رو دانشگاه او را ملزم کرده است که در ترم بعدی بیش از حد معینی واحد انتخاب نکند تا به بقیه هم برسد! کلمه مشروط از «مشروطه» می‌آید که عده‌ای معتقدند باعث رونق گرفتن دانشگاه در ایران شد. عده‌ی دیگری هم معتقدند که رونق گرفتن کار مشروط‌ ها باعث اضمحلال مشروطه شد.

تقلب: دانش دوپینگی


جزوه: دست نوشته‌هایی که گمان می‌شود عصاره‌ی یک کتاب است. اما در واقع تفاله‌یبخشی از آن است. دستگاه تفاله‌گیری «استاد» نامیده می‌شود.

استاد حل تمرین: دانشجوی ترم بالاتری که در ازای گرفتن چندرغاز پول و شنیدن لفظ«استاد» چنان از خودبیخود می‌شود که تن به خوردن  گچ تخته و مسخره شدن توسط  دانشجویان می‌دهد.

خرخوان: موجودی که توانایی مطالعه‌ی مداوم به مدت 72 ساعت را دارد. نطفه‌ی اینموجودات در دوره‌ی دبیرستان بسته می‌شود و در کلاس‌های کنکور به بلوغ می‌رسند.

تریا: محلی برای فرار از غذای سلف که در این حالت مصداق بارز از چاله به چاه افتادن است. اما صرفنظر از ارزش غذایی آن، از لحاظ فرهنگی اهمیت زیادی دارد.

سلف (غذاخوری): فعال‌ترین آزمایشگاه و واحد تولیدی هر دانشگاه که توانایی تبدیلموجودات گوناگون به غذا را دارد. یکی از رایج‌ ترین توانایی‌ها که شرط لازم اولیه برای سلف نامیده شدن یک مکان محسوب می‌شود، توانایی بازیافت چمن‌های محوطه به شکل قرمه‌سبزی است.

جلبک: نوعی دانشجو با آی‌کیوی حیرت‌برانگیز و توانایی جزوه نوشتن حتی از رویسرفه‌های استاد. تراکم زیستی این جانداران در دانشکده‌های علوم انسانی بیشتراست.

دکتر: لفظی که تا پیش از دوران  ... یک پیشوند لذت‌بخش بود وپس از آن فحشی زشت محسوب می‌شود. با این حال، به دلایل روانی ناشناخته‌ای تمام دانشجویان رشته‌های پزشکی، دندانپزشکی، داروسازی و دامپزشکی همچنان علاقه‌ی وافری دارند که از ترم اول تحصیل ، دیگران آنها را با این لفظ خطاب کنند.

کافور: ماده‌ی اصلی تشکیل دهنده‌ی غذاهای سلف پسران که گویا از قدیم با عارضه‌ی «زنگ‌زدگی» در ارتباط بوده است چرا که شاعر فرموده: برعکس نهند نام زنگی کافور!

بورسیه: همزمانی کار و تحصیل که ماحصل آن تلفیق درس‌نخوانی و از زیر کار در رویی است.

تحقیق: تالیف یا ترجمه‌ی بخشی از کتابی که استاد در نظر دارد بعدا به نام خودش. چاپ کند در ازای گرفتن مقدار ناچیزی نمره.

پروپوزال: نوشته‌ی بی ربط کوتاهی که در آن درباره‌ی نوشته‌ی بی‌ربط بلندی که بعدا نوشته یا کپی پیست خواهد شد، توضیح داده می‌شود.

پایان‌نامه: تایپ یا کپی-پیست کردن مقداری متن پراکنده در کتابها وپایان‌نامه‌های قدیمی‌تر در یک فایل و پرینت گرفتن از آنها و صحافی کردن مجموعه. خوشبختانه با پیشرفت علم و تکنولوژی، تمام این فرآیندها با صرف هزینه‌ی معقولی به طور کاملا خودکار و بدون دخالت دست و ذهن انجام می‌گیرد.

دانشنامه (مدرک): درپوش کوزه.

جابجایی (دانشجویی): تفاوت علمی دانشگاه‌ها به زبان پول.

جوات: دانشجویی که طبق آخرین مدهای 10 سال قبل لباس می پوشد و با آخرین مدهای20 سال قبل زندگی می کند و مثل 30 سال قبل فکر می کند. جوات‌ها معمولا آینده مثبتی در مشاغل دولتی دارند.


پاچه‌خواری: یکی از راه‌های گرفتن نمره از اساتید به طور شرافتمندانه. البتهشرافتمندانه در قیاس با سایر راه‌ها!

انتظامات: شحنه‌ی دانشگاه و مسئول برقراری نظم حتی به قیمت بی‌نظمی. ستادکارآفرینی برای اقوام و خویشان فاقد تحصیلات دانشگاهی و بعضا دبیرستانی مسئولان دانشگاه.

کفش پاشنه بلند (تق تقی): ابزار تولید آژیر ورود و یا نزدیک شدن دختران دانشجو (گاهی اوقات البته)

خر زدن: تنها نوع حیوان‌آزاری که انسان‌ها روی خودشان هم انجام می‌دهند. خر زدندر شب‌های امتحان به پیک (peak) خود می‌رسد.

روح: عضوی از استاد که در جلسه‌ی امتحان و پس از دیدن برگه‌ی سوالاتی که ربطچندانی به درس‌ها ندارد، از آن به وفور یاد می شود. ادامه‌ی عملیان بر روی برگهدنبال می‌شود.


افتادن: سقوط از بالا به پایین که به خاطر عوامل مختلفی چون جاذبه‌ی زمین، درسنخواندن، جزوه نداشتن، شکست در عشق و امثال آنها اتفاق می‌افتد.

ازدواج دانشجویی: اشتباه صنفی.

کتابخانه: جایی برای حرف زدن، خوابیدن، رد و بدل کردن جزوات و فایل‌های بلوتوثی، اس ام اس فرستادن و بعضا رونویسی تکالیف و تمرین‌ها.

حذف ترم: خودکشی آبرومندانه از ترس مرگی مفتضحانه.


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 16 مرداد 1391برچسب:, توسط سروش محمدی |

 می گویند مرلین مونرو یک وقتی نامه ای به آلبرت اینشتین نوشت که فکرش را بکن که اگر من و تو ازدواج کنیم  بچه ها یمان با زیبایی من و هوش و نبوغ تو چه محشری می شوند !

اقای ” اینشتین “در جواب نوشت :

ممنون از این همه لطف و دست و دلبازی خانم. واقعا هم که چه غوغایی می شود! 

ولی این یک روی سکه است . فکرش را بکنید که اگر قضیه بالعکس شود چه رسوایی بزرگی به پا می شود!!! 

 

 

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 16 مرداد 1391برچسب:, توسط سروش محمدی |

 
از بالا در دارم میام تو خونه بابام از راه رسید میگه باز تو کلید یادت رفت؟ پـَـــ نــه پـَـــ دارم آمادگی جسمانیمو تست می‌کنم امشب می‌خوایم بریم سرقت!!! 


موشه تو تله موش گیر کرده رفیقم میگه مرده ؟!؟ پـَـــ نــه پـَـــ ـ موشه رفته زیرش داره پرس سینه میزنه 

سوار تاکسی شدم. یارو صدای ضبطشو تا ته زیاد کرده بود. میگم میشه صدای ضبطتونو کم کنید؟ میگه اذییتتون میکنه؟ پـَـــ نــه پـَـــ گفتم کم کنی این یه تیکشو من بخونم ببینی صدای کدوممون بهتره! 

به دوستم میگم دیشب تو کرمان یه پسره بنزین ریخته سرش خودشو تو خیابون اتیش زده... میگه سوخت؟! پـَـــ نــه پـَـــ یه جون گرفت رفت مرحله بعد ! 

رفتم آلبالو بخرم ... یارو میگه بریزم تو پلاستیک؟ پـَـــ نــه پـَـــ همینجوری دونه ایی بده بندازم دور گوشم خوشگل شم 

جلو عابر بانک تو صف وایسادم یارو می گه ببخشید شمام پول میخاین؟ پـَـــ نــه پـَـــ خونه کامپیوتر نداریم میام اینجا فیس بوکم رو چک کنم 

دارم کباب درست میکنم رو منقل و سیخای کبابو میگردونم ... اومده خودشو لوس کرده با لحن بچه گونه میگه عشقم داری کباب درست میکنی؟ پـَـــ نــه پـَـــ دارم فوتبال دستی بازی میکنم 

دراز کشیده بودم لب استخر ... دوستم میگه آفتاب می گیری؟ پـَـــ نــه پـَـــ با خورشید مسابقه گذاشتیم، هر کی دیرتر بخنده برندس ! 

دندونم بد جوری درد میکرد ... دستمو گذاشته بودم رو صورتم ... دوستم دید منو پرسید دندونت درد میکنه؟ پـَـــ نــه پـَـــ دارم اذان میگم گذاشتمش رو میوت ، همسایه ها اذیت نشن!

روزنامه دستمه... اومده میگه... روزنامه میخونی؟ پـَـــ نــه پـَـــ سبزی خریدم نمیدونم لای کدوم صفحه گذاشتم 

گوشیه نازنینمو کوبونده به دیوار . به 10 قسمت نا مساوی تقسیم شده. باباش میگه : جدی خراب شد؟ پـَـــ نــه پـَـــ الکیه. الان کنترل زد میگیر م برمیگرده به حالت اولش. 

به همسایه مون می گم:تخم مرغ داری؟ می گه:می خوای غذا درست کنی؟ میگم: پـَـــ نــه پـَـــ می خوام بخوابم روشون تا جوجه بشن بفهمم مادر بودن چه حسی داره!

به رفیقم می گم از ازدواج میترسم میگه بخاطر دل بستن به یه دختره میگم: پـَـــ نــه پـَـــ بخاطر دل بریدن از بقیه دخترهاست‬! 

داشتیم یه متن رو ترجمه میکردیم داداشم میگه category ینی نوع . پـَـــ نــه پـَـــ ینی این گربه کدوم گوریه. 

رفتم خونه سالمندان عیادت پدربزرگم,مسئول اونجا میپرسه:شمام اومدین عیادت؟میگم: پـَـــ نــه پـَـــ خونه سالمندان طلبیده اومدیم زیارت 

ماشینه تا شیشه جمع شده ... یه نفر اون بغل افتاده پارچه سفید روش کشیدن ... یارو داره رد میشه ... میگه مرده؟ پـَـــ نــه پـَـــ تصادف خستش کرده خوابیده 

به دوستم میگم من عاشق این ماشین شاسی بلندام ... میگه منظورت پرادو و رونیزو ایناست؟ پـَـــ نــه پـَـــ نظورم کامیونو تراکتورو ایناست ! 

رفتیم پایگاه انتقال خون میگه شمام اومدین خون بدین؟ پـَـــ نــه پـَـــ ما پشه ایم اومدیم مهمونی 

 

 

اگه خوشتون اومد تشریف ببرین ادامه مطلب

 



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 16 مرداد 1391برچسب:, توسط سروش محمدی |

دير آمدی ...

 دُرُست!
پرستارِ پروانه و ارغوان بوده‌ای،

دُرُست!
مراقب خواناترين ترانه از هق‌هقِ گريه بوده‌ای،

 دُرُست!
رازدارِ آوازِ اهل باران بوده‌ای،

دُرُست!
خواهرِ غمگين‌ترين خاطراتِ دريا بوده‌ای،

دُرُست!
اما از من و اين اندوهِ پُرسينه بی‌خبر، چرا؟


آه که چقدر سرانگشتِ خسته بر بُخار اين شيشه کشيدم
چقدر کوچه را تا باورِ آسمان و کبوتر
تا خوابِ سرشاخه در شوقِ نور
تا صحبتِ پسين و پروانه پائيدم و تو نيامدی!
باز عابران، همان عابرانِ خسته‌ی هميشگی بودند
باز خانه، همان خانه و کوچه، همان کوچه و
شهر، همان شهر ساکتِ ساليان ...!
من اما از همان اولِ بارانِ بی‌قرار می‌دانستم
ديدار دوباره‌ی ما مُيَسّر است ... ری‌را!

شاعر:سید علی صالحی

پ.ن:ری را احتمالا نام معشوقه شاعر است.

     ضمنا بنده به خاطر کاری که برام پیش اومده احتمالا چهارشنبه به نظرات شما عزیزان پاسخ بدم.بنابراین پیشاپیش عذرخواهی میکنم.

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:, توسط مهرداد منصوری |

بنام خداوند شادی ها

جاتون خالی دیشب ی مهمونی  از طرف یکی ازبچه ها پیشاپیش به مناسبت تولدش دعوت بودیم (هرچند بچه ها به من گفتن به جای این جمله بنویسم تو طر ح ضیافت به ما هرروز کیک می دن)بنده خدا رفته کیک اورده ولی همچین کیکه کوبیده شده بود به درش که بخش قشنگش چسبیده بود به درش وبچه ها هم کم لطفی نکردن ودررو پاکسازی کردن!!!!در مجموع شب پر خاطره ای بود وخیلی خوش گذشت.راستی نمازو روزه هاتونم قبول تو این روزا مارو هم از دعای خیرتون محروم نکنین.

 

دراین عکس کمبود امکانات رفاهی از قبیل شمع به خوبی  محسوس هست ومن مجبور شدم برای این بزرگوار از کبریت استفاده کنم.

درانتها تشکر از دوست خیلی خوبم خانم رضایی پور به دلیل یاری درگذاشتن این پست .

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:, توسط اشرف وزیری |

کجا بودم ای عشق؟

چرا چتر بر سر گرفتم؟

چرا ریشه های عطشناک احساس خود را

                                              به باران نگفتم؟

چرا آسمان را ننوشیدم و تشنه ماندم؟

ببخشای ای عشق

ببخشای بر من اگر ارغوان را ندانسته چیدم

اگر روی لبخند یک بوته

                 آتش گشودم

اگر ماشه را دیدم اما

هراس نگاه نفس گیر آهو

                             به چشمم نیامد

 

 

کجا بودم ای عشق؟

چرا روشنی را ندیدم؟

چرا روشنی بود و من لال بودم؟

 

چرا تاول دست یک کودک روستایی

                    دلم را نلرزاند؟

چرا کوچه ی رنج سرشار یک شهر

                           در شعر من بی طرف ماند؟

 

چرا در شب یک جضور و حماسه

که مردی به اندازه ی آسمان گسترش یافت

دل کودکی را ندیدم که از شاخه افتاد؟

و چشم زنی را که در حجله ی هق هقی تلخ

                                   جوشید و پیوست با خون خورشید؟

نوشته شده در تاريخ شنبه 14 مرداد 1391برچسب:, توسط مهرداد منصوری |

داداشی به نظر تو زندگی بعد از تولد وجود داره؟
آیا تو به وجود مامان اعتقاد داری؟
-
-
-
نه من به این اراجیف اعتقادی ندارم؛ من یک روشنفکرم
مگه تا حالا مامان رو دیدی؟!


 

نوشته شده در تاريخ شنبه 14 مرداد 1391برچسب:, توسط اشرف وزیری |

 



1.شروع ترم



2.یک هفته بعد از شروع ترم




3.دو هفته بعد از شروع ترم



4.قبل از امتحان میان ترم



5.در طول امتحان میان ترم



6.بعد امتحان میان ترم


7.قبل از امتحان پایان ترم



8.اطلاع از برنامه پایان ترم



9. هفت روز قبل از پایان ترم



10.شش روز قبل از پایان ترم



11.پنج روز قبل از پایان ترم



12. چهار روز قبل از پایان ترم



13.دو روز قبل از پایان ترم



14.یک روز قبل از پایان ترم



15.شب قبل از امتحان



16.یک ساعت قبل از امتحان



17.در طول امتحان



18.هنگام خروج از سالن امتحان


 

 

نوشته شده در تاريخ شنبه 14 مرداد 1391برچسب:, توسط سروش محمدی |

الگوی زندگی تو كیست؟ تحقیقات اخیر برخی دانشمندان حاکی از اونه که مغز انسان از روابط ریاضی برای ذخیره ی علایق و احساسات استفاده می کنه! بدون نگاه کردن به جوابها این تست رو انجام بده.

۱- یه عدد از ۱ تا ۹ انتخاب کن.
۲- اون رو در عدد ۳ ضرب کن.
۳- حاصل رو بعلاوه ۳ کن.
۴- دوباره حاصل رو در ۳ ضرب کن.
۵- یه عدد ۲ یا ۳ رقمی بدست می آوری.
۶- ارقام عدد خودتو رو با هم جمع کن (مثلا اگر عددت۵۲ است ۵ رو با ۲جمع کن) .
. . . .
.
. . . . . .
ربای مشاهده جواب به ادامه مطالب رجوع کنید



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ جمعه 15 مرداد 1391برچسب:, توسط مهرداد منصوری |

 

انیشتین بعدی دنیا یک پسر ایرانی است!!

 

 

دانشمند جوان ایرانی، با تصدی بر کرسی استادی دانشگاه پرینستون- جایگاهی که پس از انیشتین در اختیار فرد دیگری قرار داده نشد- دنیا را با این سوال مواجه کرده است که آیا انیشتین بعدی، یک ایرانی خواهد بود؟

نیما ارکانی حامد در حال حاضر استاد دانشگاه هاروارد و دارای کرسی استادی در دانشگاه پرینستون است. این کرسی از سال 1933 تا 1955 در انحصار آلبرت انیشتن بوده است.

                    http://www.njaapt.org/Images/2007-2008/NJAAPTSpringMeeting2008/DSC08633.JPG
 
 
پس از اعلام نظریه عملکرد جهان ارکانی، از او دعوت شده که در طرح تونل شتاب دهنده سوئیس (LHC) که با هزینه بالغ بر 5 میلیارد دلار ساخته شده، رهبری آزمایش ها را بر عهده داشته باشد.
 
 
 
تلاش نظریه ابر ریسمان که اخیرا اعلام شده، در این است که توضیح دهد ذرات، کوچکترین ماده تشکیل دهنده مواد نیستند بلکه حلقه های مرتعشی که ریسمان نامیده می شوند، کوچکترین بخش به حساب می آیند.

دکتر ارکانی با تکمیل این نظریه عقیده دارد که این ریسمان ها در 11 بعد در حال ارتعاش هستند که ما فقط 3 بعد از آن را می توانیم مشاهده کنیم، وجود بعد دیگری هم به نام بعد زمان به اثبات رسیده و تا به امروز در مورد 7 بعد دیگر توضیح کاملی ارائه نشده است.
ارکانی به همراه دو فیزیک دان دیگر به نام های دیموپلوس (Dimopoulos) و والی(Dvali) در مورد این ابعاد نظریه ای ارائه کرده اند که می گوید این ابعاد بزرگتر از آن چیزی هستند که تاکنون تصور می شود و از آن جایی که تنها نیروی گرانش بر آنها اثر می گذارد، قابل دیدن نیستند.
تئوری دکتر ارکانی که به همراه دو فیزیکدان دیگر معرفی شده به عنوان مدل ADD، (Arkani-Dvali-Dimopoulos) شناخته می شود.
اکنون ارکانی و همکارانش امیدوارند بتوانند به کمک شتاب دهنده هاردن (LHC) مدل خود را اثبات کنند. اثبات این نظریه می تواند تحول بسیار بزرگی در فیزیک ذرات به وجود بیاورد.

نوشته شده در تاريخ جمعه 13 مرداد 1391برچسب:, توسط مهرداد منصوری |


 

البته دقت کنین که این مطلبم جنبه شوخی داره وامیدوارم که کسی به دل نگیره


 

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, توسط مهنازرستگار |

دنیا کوچکتر از آن است

که گم شده ای را در آن یافته باشی

هیچ کس اینجا گم نمی شود

آدم ها به همان خونسردی که آمده اند

چمدانشان را می بندند

و ناپدید می شوند

یکی درمه

یکی در غبار

یکی در باران

یکی در باد

و بی رحم ترینشان در برف

آنچه به جا می ماند

رد پائی است

و خاطره ای که هر از گاه پس میزند

مثل نسیم سحر

پرده های اتاقت را

....

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, توسط مهرداد منصوری |

شایداین چندسحرفرصت آخرباشدکه به مقصدبرسیم...

بشناسیم خداوبدانیم که یک عمرچه غافل بودیم...

می شودآسان رفت ،می شود کاری کرد که رضاباشداو...ای سبکبال دراین راه شگرف

دردعای سحرت،در مناجات خدایی شدنت هرگزازیاد مبر من جامانده بسی محتاجم.

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, توسط اشرف وزیری |

دوستان سلام.

اول از همه از اینکه نظرای بعضی ها دیر تایید شد غذر خواهی می کنم.چون به خاطر مشکلاتی که داشتم دو هفته به اینترنت دسترسی نداشتم.

دوما از خانم ها عذر خواهی میکنم(در حد المپیک لندن) به خاطر چند پست قبلیم .اتفاقا دو هفته پیش یه پست صرفا برای عرض پوزش از خانمها تهیه کرده بودم ولی  هر چه تلاش کردم تا تو وبلاگ ثبت بشه به خاطر مشکل  فنی وبلاگ ثبت نشد و بعد هم دیگه فرصت نکردم تا از خانمها عذر خواهی کنم.دو پست بنده در مورد خانمها و ازدواج صرفا جهت شوخی بود و با طرز تفکرات بنده مغایرت کامل دارد.و بنده از حقوق خانم ها دفاع میکنم و به این قضیه معتقدم که حقوق خانمها پایمال شده.امیدوارم که پوزش بنده رو بپذیرید.  

 

سوما از تمام دوستان نویسنده که تو این مدت مطالب واقعا زیبایی گذاشتن تشکر میکنم.

چهارم از مدیرای وبلاگ تشکر میکنم به خاطر قالب جدید وبلاگ که فوق العاده زیباست.

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, توسط مهرداد منصوری |

 

زمان می گذرد

زمان می گذرد و در انتهای راه می فهمی چقدر حرف نگفته در دل باقی ماند

حرفهایی که می توانست راهی به سوی عشق باشد

حرفهای ناتمامی که در کوچه های بن بست زندگی اسیرند

ناگهان لحظه غربت می رسد و تو در میابی که چقدر زود دیر شده




 

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, توسط مهرداد منصوری |

                                         

                                          تیک تیک ثانیه ها در گوش دقایق می خوانند و...

دقایق برای ساعتها نجوا می کنند....

ساعتها، روزها را به بازی می گیرند و....

روزها ،ماه ها را و ....

ماه ها..... سالها را

واین چنین می شود که ایام می گذرد 

ومن  روزهای بی قراری و دلتنگی و تنهاییم را

باهزار روایت بی الفبا از حضورتو  ترسیم می کنم و...

می گویم:

.

..

...

انگار همین دیروز بود

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, توسط مهرداد منصوری |

سلام به همه به خصوص یزدیای عزیز!

دیشب که وارد سایت سازمان سنجش شدم و نفرات یک تا ده کنکور رو میدیدم دو تا نکته رو فهمیدم!!!(به نازم به هوش خودم!) اولین نکته اینکه متاسفانه در هیچکدام از رشته ها نفر یک تا ده از استان فارس نبودن.......

دومین نکته اینکه.....بابا دست مریزاد به این یزدیا که واقعا ترکوندن!! واقعا دمشون گرم....

من واقعا از ته دل به این عزیزان و خونواده هاشون صمیمانه تبریک میگم. امیدوارم که به اونجایی که دوست دارید برسید..

524544_313165022113672_613000824_n.jpg

 

در ضمن : از مدیر وبلاگ تقاضامندم اسم من رو درس بنویسه بابا!!! به خدا اسم من محسن گودرزیه!!!! نه دهقان!

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 11 مرداد 1391برچسب:, توسط محسن گودرزی |
دهانتان را به اندازه ای باز کنید که حرف در دهانتان نگذارند . . .


زمانیکه خاطره هایت از امیدهایت قوی تر شدند

بدان که دوران پیریت اغاز شده است . . .


دهان مردم دروازه ایست که بستن آن دشوار است

ولی می توانی با ادامه ی کاری که موجب گشودن دهانشان شده آنها را بسوزانی


حلقه ازدواج باید در فکر انسان باشد نه در انگشت دست چپش . . .


تمام تاریخ عبارت است جنگ سربازانی که همدیگر را نمیشناسند

و با هم میجنگند برای دو نفر که همدیگر را میشناسند و نمیجنگند . . .


بدترین خطایی که مرتکب می شویم ، تــوجه به خطای دیگران است . .


تونل ها ثابت کردند که حتی در دل سنگ هم ، راهی برای عبور هست �

ما که کمتر از آنها نیستیم ، پس نا امیدی چرا . . . ؟


گاهی اوقات

آدم از آن دسته چیزهای بد دیگران ابراز انزجار می کند که در خودش وجود دارد . . .

(دکتر شریعتی)


بعضی هایمان شانس گفتن کلماتی را داریم که برخی دیگر حسرتش را

مثل : بابا، مامان، پدربزرگ . . .

( آلبرت انیشتین)


با عقلت ، دلبستگی های دنیوی را از خود دور کن ،

وگرنه این دلبستگی هایت هستند که عقلت را از تو دور می کنند . . .


مدیر خوب، یک نقطۀ مثبت در فرد پیدا می کند و روی آن کار می کند.

ولی مدیر بد، یک نقطه ضعف در فرد پیدا می کند و به آن گیر می دهد . . .


در زندگی تان! نقش نیشهای مار " ماروپله" را بازی نکنید

شاید دیگر توان دوباره بالا آمدن از نردبان را نداشته باشد،

همان کس که به شما اعتماد کرده بود . . .



عفت در زن مانند شجاعت است در مرد

من از مرد ترسو همچنان متنفرم که از زن نانجیب

(ناپلئون بناپارت)



خواستنی بودن رازی ندارد.

بدون اینکه در مورد دیگران قضاوت کنی به آنها نگاه کن

دنیا را همانگونه که هست ببین . . .


دیگران برای خوابیدن قصه می گویند،ما قصه خود را می گوییم که دیگران بیدار شوند . . .


همیشه بیشتر افکار صرف جفت و جور کردن حرف هایی می شود که هرگز بر زبان جاری نمی شود.


بهتراست منفورباشی به خاطر چیزی که هستی تا محبوب باشی به خاطرچیزی که نیستی . . .


نگفتن، صلاح است، کم گفتن طلا است، پر گفتن، بلا است . . .
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 20 مرداد 1391برچسب:, توسط اشرف وزیری |

مسخره ترین سوالی که میشه از یکی پرسید:

- میتونم بهت اعتماد کنم ؟!

در تاریخ حتی یک مورد هم نوشته نشده که کسی در پاسخ گفته باشد :

نه من صلاحیت ندارم و آدم امانت داری نیستم!

این را باید بفهمید نه اینکه بپرسید!!!

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 11 مرداد 1391برچسب:, توسط اشرف وزیری |

آدمی اگر پیامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نیست، زیرا:

اگر بسیار كار كند، می‌گویند احمق است !

اگر كم كار كند، می‌گویند تنبل است!
اگر بخشش كند، می‌گویند افراط می‌كند!

اگر جمعگرا باشد، می‌گویند بخیل است!

اگر ساكت و خاموش باشد می‌گویند لال است!!!

اگر زبان‌آوری كند، می‌گویند ورّاج و پرگوست ..!

اگر روزه برآرد و شب‌ها نماز بخواند می‌گویند

ریاكاراست!!!

و اگر نكند میگویند كافراست و بی‌دین .....!!!

لذا نباید بر حمد و ثنای مردم اعتنا كرد

و جز ازخداوند نباید ازكسی ترسید.

پس آنچه باشید که دوست دارید.

شاد باشید ؛

مهم نیست که این شادی چگونه قضاوت شود.



 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 11 مرداد 1391برچسب:, توسط اشرف وزیری |

 

ساعت دوازده ظهر ارسال شود:

آخ یه لیوان شربت آب لیمو حال میده الان.

…..

…..

(ستاد افزایش اجر معنوی روزه داران )

 

 

ای کسانیکه روزه نمیگیرید.......حداقل افطار کنید..... !

چون از قدیم گویند کار را آن کرد که تمام کرد !

 


 

به طرف میگن چرا روزه نمیگیری؟

میگه :  مشکل دارم، نمیشه

میگن مشکلت چیه ؟

میگه : گرسنه ام میشه !

 

 

تابلو هلال احمر رو به حیف نون نشون میدن

میگن معنی این تو جاده چیه؟

میگه به ماه مبارک رمضان نزدیک میشوی !

 

 

ما فردا شب واسه افطار میایم خونتون

(ستادایجاد رعب و وحشت درماه رمضان) !

 

باز ماه رمضان آمدست و روزه / رایگان گشت بلیط اتوبوس و موزه

باز در بند شدند لات و ابلیس و هبل / باز بلبل به چمن می فروشد غمزه

بعد افطار دلت گرد و قلمبه گردد / بس که خوردی کباب جوجه یکروزه !

 


 

اندکی صبر ...

ولبیا بامیه " نزدیک است !

 


 

به یارو میگن سحر صدات کنیم میگه مگه اصغر چه شه ؟!

 


 

فرا رسیدن ماه زولبیا و بامیه بیخوابی شبانه ، گرسنگی روزانه ، روز شماری ماهانه پرخوری سحرانه ، افطاری شاهانه و توقع آمرزش سالانه ! مبارک !

 

 

روزه دار گرامی ، ضمن آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما جهت رفاه حال اطرافیان و حتی حیوانات لطفا موقع سحر ، ۵-۶ بار مسواک بزنید !

 


از بالاترین فضیلت ها در ماه رمضان ، افطاری دادن است

منتظر تماس شما هستیم . . . !
 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 11 مرداد 1391برچسب:, توسط اشرف وزیری |

یک روز بوش و اوباما در یک بار نشسته بودن.

یک نفر میرسه و میپرسه : چیکار دارین می کنین؟

بوش جواب می ده: " داریم نقشه جنگ جهانی سوم رو تنظیم می کنیم. "

یارو می پرسه: "چه اتفاقی قراره بیافته ؟!"

بوش میگه: " قراره ما 140 میلیون مسلمان، و آنجلینا جولی رو بکشیم! "

یارو با تعجب میگه: " آنجلینا جولی !؟! چرا می خواین آنجلینا جولی رو بکشید؟! "

بوش رو می کنه به اوباما و میگه:

" دیدی گفتم ! هیچکس تو دنیا نگران 140 میلیون مسلمان نیست!!!!! "

 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 11 مرداد 1391برچسب:, توسط اشرف وزیری |

ابتدا لازم میدانم در همین ابتدا اعلام دارم بنده((محسن گودرزی)) هوادار پروپاقرص تیم پیروزی یا به قول پدرمان ((پرسپولیس)) و یا به قول پدربزرگمان((شاهین)) میباشم .

و هیچ گونه سوء نیتی در پست اینجانب وچود نداشته و صرفا جهت اعلام این است که:

فقط مانیستیم که سوتی میدیم  این گوگل هم جدیدا اسکول شده!!!!!!!!!!!!!((یه سوتی در حد اینکه خلیج فارس رو بنویسی خلیج عربی))

و از تمام پرسپولیسیان گرام((ازجمله خودم!))بابت گذاشتن چنین مطلب بی محتوایی پوزش میطلبم!

بچه ها برید تو گوگل ترنسلیت(مترجم گوگل)
perspolis tehran
رو بزنید از انگلیسی به فارسی ترجمه کنه....
نتیجه جالبی داره این کارو بکنید...
اینم لینک گوگل ترنسلیت:

http://translate.google.com/
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:, توسط محسن گودرزی |

 عتبات دانشجویی

پزشکی 89 یزد

ثبت نام از تاريخ 91/05/03 آغاز و تا تاريخ 91/05/12 ادامه خواهد داشت.و قرعه كشي در تاريخ 91/05/14 توسط ستاد عمره و عتبات دانشگاهيان انجام خواهد شد و نتيجه از طريق پيام كوتاه به اطلاع برگزيدگان خواهد رسيد .

ضمنا شروع اعزام از اول مهر بوده و احتمالا تا آبان ماه به طول خواهد انجامید.

لینک ثبت نام

 اگه اسمتون  دراومد واجبه که به من شیرینی بدید...

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:, توسط سروش محمدی |

 


یادش بخیر ترم یک اومدیم دانشگاه دانشجو شدیم!

یادش بخیر روزای اول  استاد نهنگی اومد جنین استخوان گفت هی میگفت قدام خلف ما همه آجو واج همو نگاه می کردیم!
یادش بخیر چه وبلاگی داشتیم همه بودن نمیدونم چرا اینجوری شده الان !
یادش بخیر اولین روزه دانشگاه از زیر سایه بون رفتم خوابگاه !هیچکی هنوز هیج جارو بلد نبود!
یادش بخیر روز اول تو خوابگاه پرسیدم0913 برای کجاست!! حالا به خودم اومدم دیدم نصفه کانتکت گوشیم شده 0913 !
یادش بخیر فکر کردیم دیگه کنکور دادیم راحت شدیم,راحتیم داریم میبینیم !!
یادش بخیر تو خوابگا ه تا نصفه شبا بیدار بودیم ساعت 3شب تازه شام درست میکردیم شام بخوریم !!
یادش بخیر روزای اول دانشگاه کسی کسیو نمی شناخت سرمون رو مینداختیم پایین وسلام نمیکردیم.. !
یادش بخیر تابستون ساله پیش این موقع همه دلشوره داشتیم چی میخواد بشه,چی شد حالا !!
یادش بخیر تو خوابگاه همه ظرفا ظروفامون مشخص بود الان روز آخریم همه چیزامون قاطی پاتی شده بود !
یادش بخیر تو خوابگاه چندبار .... گرفتیم چندتایی درو قفل میکردیم کلیدم قورت میدادیم تک خوری خیـــلی حال میداد !
یادش بخیر روز اول کلیده خوابگاهو گرفتیم درو باز کردیم آشغال از سروکولمون بالا میرقت روز آخرم داشتیم می رفتیم باز همینجوری تحویل دادیم !
یادش بخیر چه فکرو خیالا داشتم روزای اول زبان کار کنم فلان کنم ... هیچ کاریم نکردم !

یادش بخیر هفته های اول دوروزه آخره هفته رو برمیگشتم شیراز این آخرا 3ماه دیگه خونه نرفتم عادت کرده بودم !
آره یادش بخـــیــــر

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:, توسط سروش محمدی |
.: Weblog Themes By LoxBlog :.