پزشکی 90 یزد

 

جنی

یه روزی یه مرده نشسته بود و داشت روزنامه اش رو می خوند که زنش یهو ماهی تابه

رو می کوبه سرش.

مرده میگه: برا چی این کارو کردی؟

زنش جواب میده به خاطر این زدمت که تو جیب شلوارت یه تیکه کاغذ پیدا کردم که توش

اسم جنى (یه دختر) نوشته شده بود ...

مرده میگه وقتی هفته پیش برای تماشای مسابقه اسب دوانی رفته بودم اسبی که

روش شرط بندی کردم اسمش جنی بود.

زنش معذرت خواهی می کنه و میره به کارای خونه برسه.

سه روز بعدش مرد داشت تلویزین تماشا می کرد که زنش این بار با یه قابلمه ی بزرگتر

کوبید رو سر مرده که تقریبا بیهوش شد.

وقتی به خودش اومد پرسید این بار برا چی منو زدی?
 
زنش جواب داد آخه اسبت زنگ زده بود



 

نوشته شده در تاريخ شنبه 11 شهريور 1391برچسب:, توسط مهرداد منصوری |

سلام مجدد خدمت همه...

هفته گذشته بعد از عمری یه پست گذاشتم ولی لوکس بلاگ زحمت کشید با نظراش حذفش کرد!ایشالا این یکی دیگه جون سالم به در ببره...فقط برای شوخیه!خدای نکرده کسی ناراحت نشه!

امیدوارم خوشتون بیاد...

همزمان بااجلاس جنبش عدم تعهد در تهران اجلاس تعهد عدم جنبش در شیراز برگزار شد!!

اینقده بدم میاد وقتی دارم روی آهنگ میخونم خوانندهه اشتباه میخونه !


دقت کردین !؟

الان شما اگه همینطوری بیکار هم نشسته باشید تو خونه
از نظر پدر و مادرتون، بچه همسایه یا بچه فامیل بهتر از شما بیکار میشینه!

 یعنی فقط کافیه توخونتون همه بفهمن شما امتحان دارید...اون وقت بخوای بری توالتم میگن :کجا؟مگه تو امتحان نداری؟!!

دوتا جمله خفن دارم.نه حسین پناهی گردن میگیره نه دکتر شریعتی!موندم چیکارش بکنم!

داشتم ماشین رو دنده عقب می‌ آوردم تو حیاط
مامانم اومده فرمون میده…. بیا…. بیا…. بیا…. بیا …. نیا !! لوله آب شیکست !


این دبستانى هایى که تو هفته دو روز تعطیلن،
اگه پس فردا بیان زِر زِر کنن که ما نسل سوخته ایم و اینا،
جورى با پشت دست بزنید تو دهنشون که دیگه نتونند بلند بشن !!


یکی از چالش های بزرگی که در کودکی فراروی ِ من بودُ باهاش درگیر بودم
این بود که چه جوری “فریبرز عرب‌نیا” و “ابوالفضل پور‌عرب” رُ از هم تفکیک کنم !


موقع درس خوندن پرزهای موکت هم واسه آدم جذاب می شه.
دوست داری ساعت ها بشینی بهشون نگاه کنی!

خرخون مجرم نیست، بیمار است. بیایید با خرخون ها مثل بیماران رفتار کنیم...! (ستاد حمایت از بیماری های خیلی خاص)

 

 

  یه بار تو یه جمعی بودم مامانم زنگ زد گفت:یه سوالی ازت می پرسم اونجا تابلو نکن!فقط با آره یا نه جواب بده!باشه؟گفتم :باشه.پرسید :اوضاع اونجا چه جوریه الان؟!

شاد باشید...

نوشته شده در تاريخ جمعه 10 شهريور 1391برچسب:, توسط الهه فلاح |

الگوی زندگی تو كیست؟ تحقیقات اخیر برخی دانشمندان حاکی از اونه که مغز انسان از روابط ریاضی برای ذخیره ی علایق و احساسات استفاده می کنه! بدون نگاه کردن به جوابها این تست رو انجام بده.

۱- یه عدد از ۱ تا ۹ انتخاب کن.
۲- اون رو در عدد ۳ ضرب کن.
۳- حاصل رو بعلاوه ۳ کن.
۴- دوباره حاصل رو در ۳ ضرب کن.
۵- یه عدد ۲ یا ۳ رقمی بدست می آوری.
۶- ارقام عدد خودتو رو با هم جمع کن (مثلا اگر عددت۵۲ است ۵ رو با ۲جمع کن) .
. . . .
.
. . . . . .
ربای مشاهده جواب به ادامه مطالب رجوع کنید



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ جمعه 15 مرداد 1391برچسب:, توسط مهرداد منصوری |

 

در ٤ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... کثیف نکردن شلوار
در ٦ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... پیدا کردن راه خانه از مدرسه

در ١٢ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... داشتنِ دوست


در ١٨ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... گرفتن گواهى نامه رانندگى


در ٢٠ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... برقرارى رابطه


در ٣٥ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... پول داشتن


در ٤٥ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... پول داشتن


در ٥٥ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... پول داشتن


در ٦٠ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... برقرارى رابطه


در ٦٥ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... تمدید گواهى نامه رانندگى


در ٧٠ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... داشتنِ دوست


در ٧٥ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... پیدا کردن راه خانه


در ٨٠ سالگى ... موفقیت عبارت است از ... کثیف نکردن شلوار!!!!!!
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:, توسط مهدی جلادت |

 

 

حیف نون کیس کامپیوترش رو میبره تعمیرگاه می گه آقا اینو برای ما تعمیر کن.

مرده می گه: چه مشکلی داره؟
میگه: والا نمی دونم چرا چند روزه جا لیوانیش بیرون نمیاد

 

 

بر اثر شوخى غضنفر45 نفر كشته شدند! اين حادثه وقتى رخ داد كه غضنفر چشاى راننده اتوبوس گرفته بود و بهش ميگفت من كى ام!


 

 

غضنفر مي‌ميره مي‌ره اون دنيا، ازش مي‌پرسن چي شد مُردي؟ ميگه داشتم شير مي‌خوردم ! ميگن: شيرش فاسد بود؟ ميگه نه بابا، گاوه يهو نشست

 

 

به يکي ميگن اگه تو دریا کوسه بهت حمله کنه چکار می کنی؟ می گه می رم بالای درخت .می گن : تو دریا که درخت نیست يارو می گه: مجبورم می فهمی ؟ مجبورررررم

 

دختره ميره تعليم رانندگي ... ازش ميپرسند چطور بود ؟ ميگه : بد نبود ! اما معلمش خيلي مذهبي بود. ميگن : واسه چي؟ ميگه : والا من هر كاري ميكردم هر جايي ميپيچيدم ميگفت : يا اباالفضل ...يا حضرت عباس...يا امام حسين

 

 

يارو لنگ بوده با کشتي ميره سفر...وقتي برميگرده رفيقش ميگه خب سفر خوش گذشت؟؟ ميگه نه بابا همش استرس داشتم هي مي گفتن لنگرو بندازين تو آب

 

 

به عضنفر میگن از قفل فرمونت راضی هستی میگه آره فقط سر پیچ اذیت می کنه!

 

 

يه دفعه يه آفتاب پرست ميره رو جعبه مداد رنگی " هنگ " ميکنه

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:, توسط مهرداد منصوری |

                     

 

 

 

 

    همیشه در زندگی سعی کنید مشکلات خود را به دریا بسپارید

 

                         www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:, توسط مهرداد منصوری |

شعر زیر به نام "احمدک" که در وصف همنوع سروده شده خیلی زیباست. البته متاسفانه این سروده در چندین وبلاگ مختلف به نام اشخاص مختلف ثبت شده ولی با توجه به مستندات موجود این شعر سروده مرحوم مهندس علی اصغر اصفهانی، متخلص به سلیم می باشد که آنرا در سال ۱۳۳۴ در کرمان سروده اند. ایشان از معلمان کرمانی و نیز از شعرای معاصر و برجسته کرمان می باشند که چندین شعر از ایشان در کتاب تذکره شعرای کرمان چاپ شده است. این شعر فقر و غنا و تبعیض طبقاتی در جامعه را بخوبی بیان کرده که بسیار تامل برانگیز است. امیدوارم از خوندنش لذت ببرید ...

مثنـوی احمـدک

معلم چو آمد، به ناگه کلاس؛
چوشهری فروخفته خاموش شد
سخن های ناگفته در مغزها
به لب نارسیده فراموش شد

معلم ز کار مداوم مدام
غضبناک و فرسوده و خسته بود
جوان بود و در عنفوان در شباب
جوانی از او رخت بر بسته بود

سکوت کلاس غم آلود را
صدای رسای معلم شکست
زجا احمدک جست و بند دلش
از این بی خبر بانگ ناگه گسست

"بیا احمدک درس دیروز را
بخوان تا بدانم که سعدی چه گفت"
ولی احمدک درس ناخوانده بود
به جز آنچه دیروز از وی شنفت

عرق چون شتابان سرشک ستم
خطوط خجالت به رویش نگاشت
لباس پر از وصله و ژنده اش
به روی تن لاغرش لرزه داشت

زبانش به لکنت بیفتاد و گفت
"بنی آدم اعضای یکدیگرند"
وجودش به یکباره فریاد کرد
"که در آفرینش ز یک گوهرند"

در اقلیم ما رنج بر مردمان
زبان و دلش گفت بی اختیار
"چو عضوی به درد آورد روزگار"
"دگر عضوها را نماند قرار"

"تو کز…، تو کز…" وای یادش نبود
جهان پیش چشمش سیه پوش شد
نگاهی ز سنگینی از روی شرم
به پایین بیفکند و خاموش شد

در اعماق مغزش به جز درد و رنج
نمی کرد پیدا کلامی دگر
در آن عمر کوتاه او خاطرش
نمی داد جز آن پیامی دگر

ز چشم معلم شراری جهید
نماینده آتش خشم او
درونش پر از نفرت و کینه گشت
غضب می درخشید در چشم او

"چرا احمدِ کودنِ بی شعور،"
معلم بگفتا به لحنی گران
"نخواندی چنین درس آسان بگو"
"مگر چیست فرق تو با دیگران؟"

عرق از جبین، احمدک پاک کرد
خدایا چه می گوید آموزگار
نمی داند آیا که در این دیار
بود فرق مابین دار و ندار؟

چه گوید؟ بگوید حقایق بلند؟
به شرحی که از چشم خود بیم داشت
بگوید که فرق است مابین او
و آنکس که بی حد زر و سیم داشت؟

به آهستگی احمد بی نوا
چنین زیر لب گفت با قلب چاک
"که آنان به دامان مادر خوشند
و من بی وجودش نهم سر به خاک

به آنها جز از روی مهر و خوشی
نگفته کسی تاکنون یک سخن
ندارند کاری به جز خورد و خواب
به مال پدر تکیه دارند و من

من از روی اجبار و از ترس مرگ
کشیدم از آن درس بگذشته دست
کنم با پدر پینه دوزی و کار
ببین دست پر پینه ام شاهد است"

سخن های او را معلم برید
هنوز او سخن های بسیار داشت
دلی از ستم کاری ظالمان
نژند و ستمدیده و زار داشت ؟

معلم بکوبید پا بر زمین
و این پیک قلب پر از کینه است
"به من چه که مادر ز کف داده ای ؟"
"به من چه که دستت پر از پینه است ؟!"

رود یک نفر پیش ناظم که او
به همراه خود یک فلک آورد
نماید پر از پینه پاهای او
ز چوبی که بهر کتک آورد !

دل احمد آزرده و ریش گشت
چو او این سخن از معلم شنفت
ز چشمان او کورسویی جهید
به یاد آمدش شعر سعدی و گفت :

ببین، یادم آمد، دمی صبر کن
تامــل، خــدا را، تامــل، دمـی ...
"تو کز محنت دیگران بی غمی"
"نشاید که نامت نهند آدمی!"

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:, توسط مهدی جلادت |

                                            

روزی خانمی در حال بازی گلف بود که توپش تو جنگل افتاد. او دنبال توپ رفت و دید که یک قورباغه در تله گیر کرده است.
قورباغه به او گفت : اگر مرا از این تله آزاد کنی سه آرزوی تو را برآورده می کنم .
زن قورباغه را آزاد کرد و قورباغه گفت : "متشکرم" ولی من یادم رفت بگویم شرایطی برای آرزوهایت هست؛ هر آرزویی داشته باشی شوهرت 10 برابر آن را میگیرد.
زن گفت :....

اشکال ندارد !
زن برای اولین آرزویش میخواست که زیباترین زن دنیا شود !
قورباغه اخطار داد که شما متوجه هستید با این آرزو شوهر شما نیز جذابترین مرد دنیا می شود و تمام زنان به او جذب خواهند شد ؟
زن جواب داد : اشکالی ندارد من زیباترین زن جهان خواهم شد و او فقط به من نگاه میکند !
بنابراین اجی مجی ....... و او زیباترین زن جهان شد !
برای آرزوی دوم خود، زن میخواست که ثروتمندترین زن جهان باشد !
قورباغه گفت : این طوری شوهرت ثروتمندترین مرد جهان خواهد شد و او 10 برابر از تو ثروتمندتر می شود.
زن گفت اشکالی ندارد ! چون هرچه من دارم مال اوست و هرچه او دارد مال من است ...
بنابراین اجی مجی ....... و او ثروتمندترین زن جهان شد !
سپس قورباغه از آرزوی سوم زن سوال کرد و او جواب داد :
من دوست دارم که یک سکته قلبی خفیف بگیرم.....

 

 

 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:, توسط مهرداد منصوری |

                                     

روزی دوستی از ملانصرالدین پرسید : ملا ، آیا تا بحال به فکر ازدواج افتادی ؟

ملا در جوابش گفت : بله ، زمانی که جوان بودم به فکر ازدواج افتادم

دوستش دوباره پرسید : خب ، چی شد ؟

ملا جواب داد : بر خرم سوار شده و به هند سفر کردم ، در آنجا با دختری آشنا شدم که بسیار زیبا بود ولی من او را نخواستم ، چون از مغز خالی بود

به شیراز رفتم : دختری دیدم بسیار تیزهوش و دانا ، ولی من او  را هم نخواستم ، چون زیبا نبود

ولی آخر به بغداد رفتم و با دختری آشنا شدم که هم بسیار زیبا و همینکه ، خیلی دانا و خردمند و تیزهوش بود . ولی با او هم ازدواج نکردم

دوستش کنجاوانه پرسید : چرا ؟

ملا گفت : برای اینکه او خودش هم به دنبال چیزی میگشت ، که من میگشتم

هیچ کس کامل نیست

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 26 تير 1391برچسب:, توسط مهرداد منصوری |

دانشجویان عزیز پزشکی اصلا ناراحت نباشید

گروه بیوشیمی دانشگاه می خواست طی اقدامی غافلگیرانه تمامی بچه های گل ورودیمون که

بیش از 35نفر هستندرا مشخص کند که فضل (باتری)الهی این ماموریت

خطیر که از طرف آموزش به گروه بیوشیمی محول شده بود انجام شد

لذا با افتخاراز کسانی که فقط از طرف دانشگاه به عنوان دانشجوی نمونه معرفی شدند و از نظر من و دانشگاه گل ترین های ورودی 90 هستند با افتخار یک بار دیگه در قسمت نظرات خودشون رو معرفی کنن

اولین نفر خودم(مهرداد مرادپور!!!!!) با نمره ی 8.1

از کسانی که با نوشتن روی  پارچه از این 35 نفر قدردانی کنند ضمن به عمل آوردن تشکر به آقای سروش خان محمدی ارجاع داده می شوند تا در پروژه بزرگ (سرکار گذاشتن 90 نفر دانشجو در یک هفته)ایشون شرکت کنند  

و اما ماکسیمم امتحان که جناب غلمانیه

ضمن گذاشتن احترام باید بگم واقعا از این به بعد (روت میشه !!!!!!!!توی چهره ی 35 نفر نگاه کنی ؟؟؟؟؟؟؟

نه راستشو بگو ؟؟؟؟؟)

همچنین تشکر از آقای عباس وکیلی زارچ که ایشونم شدن 16.4 و وضعیتی مشابه جناب غلمانی دارند .

 

درمورد امتحان رایانه: شامل 2 تا فیلم و یک قبضه ویس هست

همین جا صمیمانه از کسانی که (ویس اینترنت)استاد رو دارند می خواهم که اون رو روی وبلاگ آپلود کنند

یک بار دیگه به افتخار این مفاخر ورودی 90 :

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 5 تير 1386برچسب:, توسط |

534300_253406668099458_299785853_n.jpg

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:, توسط محسن گودرزی |

 صبحی مادری برای بیدار کردن پسرش رفت.

مادر: پسرم بلند شو. وقت رفتن به مدرسه ست.

پسر: اما چرا مامان؟ من نمی خوام برم مدرسه.

مادر: دو دلیل به من بگو که چرا نمی خوای بری مدرسه.

پسر: یک که همه ی بچه ها از من بدشون میاد. دو همه ی معلما از من بدشون میاد.

مادر: اُه خدای من! این که دلیل نمی شه. زود باش تو باید بری به مدرسه.

پسر: مامان دو دلیل برام بیار که من چرا باید برم مدرسه؟

مادر: یک تو الآن پنجاه و دو سالته . دوم اینکه تو مدیر مدرسه هستی!!!

 

نوشته شده در تاريخ شنبه 27 خرداد 1391برچسب:, توسط مليحه |

 

 سایز!]!]

 

همسر: چکار میکنی بعد اینکه من بمیرم؟ میری زن دیگه میگیری؟ شوهر: قطعا نه

 

همسر: چرا که نه؟ دوست نداری دوباره متاهل بشی؟

شوهر: خوب معلومه که میخوام

همسر: خوب چرا پس نمیخوای دوباره ازدواج کنی؟

شوهر: باشه باشه دوباره ازدواج میکنم

همسر: ازدواج میکنی واقعا؟

شوهر: ……!؟

همسر: یعنی تو همین خونمون باهاش زندگی میکنی؟

شوهر: البته خوب اینجا خونه خوب و بزرگیه

همسر: باهاش روی تختمون هم میخوابی؟

شوهر: مگه جای دیگه هم میتونیم بخوابیم؟

همسر: بهش اجازه هم میدی ماشینم رو برونه؟

شوهر: احتمال زیاد، خوب ماشین نو هست دیگه

همسر: عکسهای من رو هم با عکسهاش عوض میکنی؟

شوهر: اگر جای مناسبی باشه چرا که نه؟

همسر: جواهراتم رو هم بهش میدی؟

شوهر: مطمئنم که اون جواهرات مخصوص خودش رو طلب میکنه

همسر: یعنی کفشم رو هم میپوشه؟

شوهر: نه سایزش 38 هست

همسر: [سکوت

 

شوهر: شیت [گند زدم

نوشته شده در تاريخ شنبه 27 خرداد 1391برچسب:, توسط مهرداد منصوری |

سوژه های داغ وطنی (6)

 

سوژه های داغ وطنی (6)

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط محمد باغی یزدی |

ونزوئلا:

زلزله می‌آید. ایران ضمن همدردی با ملت فهیم ونزوئلا، برای آن‌ها حدود دو میلیون

 خانه‌ی پیش‌ساخته و مقادیر خفنی بیسکویت و کلوچه‌ی لاهیجان و کنسرو ارسال

میکند. قرار می‌شود تمام مردم ایران یا یک لقمه از غذایشان را به آن‌ها بدهند یا

دولت خودش به زور یک لقمه از غذای ملت بزند و به آن‌ها بدهد. رئیس جمهور

ونزوئلا هم لبخند می‌زند و با اوباما دست می‌دهد!

اسپانیا:

زلزله می‌آید. هیچ‌کس بر اثر آن کشته و زخمی نمی‌شود و فقط چند تا گاو به خیابان

 می‌آیند. مردم پارچه‌ی قرمز نشان می‌دهند و برای تفریح می‌دوند. گاوها صد وهشتاد

نفر را کشته و دو هزار نفر را زخمی می‌کنند!

افغانستان:

زلزله می‌آید. سیصد هزار نفر کشته می‌شوند. القاعده مسئولیت زلزله را بر عهده

 می‌گیرد. نیروهای آمریکایی تمام کوهستان‌های افغانستان را بمباران می‌کنند و

سیصد هزار نفر دیگر از جمله بن‌لادن را در این درگیری‌ها از بین می‌برند. بعد از

چهار ساعت پس‌لرزه‌ی فسقلی دیگری می‌آید و بن‌لادن مسئولیت آن را هم بر عهده

می‌گیرد!

 

ژاپن:

اخبار ژاپن اعلام می‌کند که از امروز به مدت یک ماه، هر روز زلزله‌ای به بزرگی

هشت و نیم ریشتر، توکیو را خواهد لرزاند. ساکنان توکیو زیر لب می‌گویند سوسکی

 بابا و برای امتحان کردن مقاومت ساختمان‌ها، سه ریشتر هم خودشان به صورت

دستی به زلزله اضافه می‌کنند. یک دستگاه هم درست می‌کنند که جو را تبدیل به

آب‌جو کند و موقع زلزله بیشتر سر حالشان بیاورد!

امارات:

زلزله می‌آید. نیمی از کشور نابود می‌شود. دور ساختمان‌های مخروبه نوار زرد

می‌کشند و آن‌ها را به مکان توریستی تبدیل می‌کنند. ایرانی‌ها از این مکان‌ها دیدن

می‌کنند و اماراتی‌ها با پول حاصل از صنعت توریسم، یک کشور دیگر درست می‌کنند!

فرانسه:

زلزله قرار است تا چند روز دیگر بیاید. تمام مردم اعتصاب می‌کنند و خواستار منع

وقوع زلزله در کشورشان می‌شوند. حمل و نقل عمومی مختل می‌شود. در نهایت

زلزله تسلیم خواست مردم می‌شود و دیگر نمی‌آید!

آمریکا:

زلزله می‌آید. هیچ‌کس کشته و زخمی نمی‌شود اما دو نفر و نصفی بی‌خانمان

می‌شوند. تلویریون ایران ده بار این خبر را پخش می‌کند و سیاست‌های باراک

اوباما، جرج بوش، کلینتون و ... و کریستف کلمب مورد انتقاد شدید قرار می‌گیرد!

 وزیر خارجه‌ی آمریکا خطر تروریسم را گوشزد می‌کند و دوباره افغانستان را بمباران

می‌کنند!

فلسطین:

زلزله می‌آید. کسی خانه ندارد تا بی‌خانمان شود! یازده هزار نفر از نیروهای

غیرنظامی کشته می‌شوند. قطعنامه‌ای توسط تمام کشورهای جهان با امضای ایران

 صادر شده و کشتار غیرنظامیان محکوم می‌گردد. در انتهای این قطعنامه تأکید

می‌شود که در صورت تکرار زلزله، عواقب بسیار بدی در انتظار رژیم صهیونیستی

 خواهد بود! ششصد میلیون دلار کمک مالی هم توسط همان تمام کشورهای جهان

 صورت می‌گیرد!

سوئیس:

زلزله می‌آید. دسته‌ی عینک چهار نفر از ساکنان می‌شکند. از سوی دولت به تمام

 شهروندان سوئیس مبلغ سه میلیون یورو وام بلاعوض پرداخت می‌شود. کل

کابینه از مردم عذرخواهی کرده و ضمن پذیرش مسئولیت تمام اتفاقات، دسته‌جمعی

استعفا می‌دهند!

کلمبیا:

زلزله می‌آید. تمام جمعیت کشور به جز نود و یک نفر کشته می‌شوند. درگیری

مسلحانه رخ می‌دهد. یک نوجوان 14 ساله با آر.پی.جی نود نفر دیگر را می‌کشد.

 بعد به خودش هم مظنون می‌شود و آر.پی.جی را توی حلقش فرو می‌کند!

هند:

زلزله می‌آید. تمام خانه‌ها خراب می‌شود. مردم آواره‌ی کوچه و خیابان می‌شوند و مردم از گرسنگی در آستانه‌ی مرگ قرار می‌گیرند

.بعد شاهرخ خان میاد وسطو میخونه میرقصه بعدیه چنتاآادم بد که مسئول زلزله هستنو میزنه میکشه. بعد در یک اقدام همگانی مردم به پیروی از حرفهای شاهرخ خان متحد  میشن و از مرگ حتمی نجات پیدا می‌کنند!

 

ایران

زلزله می‌آید.شصت هزار نفرکشته و زخمی می‌شوند. آمار آسیب‌دیدگان زلزله در این دولت با آماردولت‌های قبلی مقایسه و از عدم افزایش آن به عنوان یکی ازمفاخر دولت یادمی‌شود و در نهایت زلزله به کل تکذیب میشود...

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط حسین غفوری |

سوژه های داغ وطنی (5)

سوژه های داغ وطنی (5)

 

 

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط محمد باغی یزدی |


اللهم عجل فی ازدواجنا و تکمیل دیننا و ارزقنا زوجا الذی رفیعا مدرکا و قدا رشیدا و مالا کثیرا و بیتا مستقلا و سیاره البرشیا

نوشته شده در تاريخ شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط محمد باغی یزدی |

540905-2011-12-20-9-33-59.gif

670376-2011-12-20-9-34-9.gif

622005-2011-12-20-9-34-55.gif

381939-2011-12-20-9-33-32.gif

964382-2011-12-20-9-34-23.gif

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 12 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط محمد باغی یزدی |

چشم چراني باعث مرگ!!

حواست به تيغ باشه - سر طرف رفت

حواست به تيغ باشه - سر طرف رفت

بابا حواست كجاست داري اين مرد را زير مياري - چه خبره ديد زدن

بابا حواست كجاست داري اين مرد را زير مياري - چه خبره ديد زدن

مواظب سر خودت باش - بسه اينقدر ديد زدن

مواظب سر خودت باش - بسه اينقدر ديد زدن

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 11 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط محسن گودرزی |

دیکشنری اینگلیسی به شیرازی!!!

Am I right=می نه؟

Yes=ها والوو

No =نه كاكو

Really!! =نه آمو؟؟

Oh my God! =یا ابالفضل

Why =بری چی چی؟

bye=كاری باری؟

maybe=گاسم

leave me alone= آم برو او ورو بیزو باد بیاد

u made me confused= آم کله پرک گرفتم

wow= ووی آمووو

come here =بی اینجو

Take it easy= عامو ولش كن،حوصله داری شمو هم ماشاللو

so cute =جونم مرگ نشی!

that’s true= همی‌ نه‌

I took my shoes and skipped=ارسیو زدم زیر چلم گوروختم

Gas Square=فلکه ی گازو

Hard=قایم

Tape=نیوار

Slow down!=حالو چه خبره؟

You are disgusting=جیگری بشی

Sunshine=آفتوو

Great=باریكلوو

Excuse=بونه

Dear=گمپ گلم

when some body eats too much=عام بپوكی

wait=صبرم بده،امونم بده

good quality=خوبوو

‎lizard=كلپوك

washing yourself before praying=دست نماز

a square shape device that you can pray on it=جنماز

How are you=باكیت نی؟

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 11 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط محسن گودرزی |

جسارت نباشه....برا خنده!!!!!!!

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط حسین غفوری |
.: Weblog Themes By LoxBlog :.