پزشکی 90 یزد

مردی می خواست تا یک طوطی سخنگو بخرد ، طوطی های متعددی را دید و قیمت جوان‌ترین و زیباترینشان را پرسید . فروشنده گفت : این طوطی ؟ سه چهار میلیون ! ..... و دلیل آورد : این طوطی شعر نو میگه ، تموم شعرای شاملو ، اخوان ، نیما و فروغ رو از حفظه
مشتری به دنبال طوطی ارزان تر ، یکی پیدا کرد که پیر بود اما هنوز آب و رنگی داشت ، رو به فروشنده گفت : پس این را می خرم که پیر است و نباید گران باشد
ـ این ؟! ..... فکرش رو نکن ، قیمت این بالای شش هفت میلیونه ..... چون تمام اشعار حافظ و سعدی و خواجوی کرمانی رو از حفظه
مرد نا امید نشد و طوطی دیگری پیدا کرد که حسابی زهوار در رفته بود ، گفت : این که مردنی است و حتماً ارزان ......
ـ این؟! ..... فکرش رو نکن ، قیمتش بالای پونزده شونزده میلیونه ..... چون اشعار سوزنی سمرقندی و انوری و مولوی رو حفظه .....
مرد که نمی خواست دست خالی برگردد به طوطی دیگری اشاره می کند که بال و پر ریخته بر کف قفس بی حرکت افتاده و لنگ‌هایش هوا بود ..... انگار نفس هم نمی کشید
ـ این یکی را می خرم که پیداست مرده ، حرف که نمی زند ، حتماً هیچ هنری هم ندارد و باید خیلی ارزان باشد .....
ـ این یکی؟! ..... اصلاً فکرش رو نکن ! قیمت این بالای شصت هفتاد میلیونه
ـ آخه چرا ؟ مگه اینم شعر می خونه ؟
ـ نه ..... شعر نمی خونه ، حتی نشدیدم تا امروز حرف بزنه ، اصلا هیچ کاری نمی کنه ..... اما این سه تا طوطی دیگه بهش میگن استاد !
 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط اشرف وزیری |

سوژه های داغ وطنی (6)

 

سوژه های داغ وطنی (6)

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط محمد باغی یزدی |
 

برای دیدن تصاویر با اندازه واقعی روی آن کلیک کنید. صابر خطیری

با پول می شود خانه خرید ولی آشیانه نه، رختخواب خرید ولی خواب نه، ساعت خرید ولی زمان نه، می توان مقام خرید ولی احترام نه، می توان کتاب خرید ولی دانش نه، دارو خرید ولی سلامتی نه، خانه خرید ولی زندگی نه و بالاخره ، می توان قلب خرید، ولی عشق را نه.
 آموخته ام... که تنها کسی که مرا در زندگی شاد می کند کسی است که به من می گوید: تو مرا شاد کردی!
 آموخته ام... که مهربان بودن، بسیار مهم تر از درست بودن است.
 آموخته ام... که هرگز نباید به هدیه ای از طرف کودکی، نه گفت.
 آموخته ام... که همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک کردنش نیستم دعا کنم.
 آموخته ام... که مهم نیست که زندگی تا چه حد از شما جدی بودن را انتظار دارد، همه ما احتیاج به دوستی داریم که لحظه ای با وی به دور از جدی بودن باشیم.
 آموخته ام... که گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد، فقط دستی است برای گرفتن دست او، و قلبی است برای فهمیدن وی.
 آموخته ام... که راه رفتن کنار پدرم در یک شب تابستانی در کودکی، شگفت انگیزترین چیز در بزرگسالی است.
 آموخته ام... که زندگی مثل یک دستمال لوله ای است، هر چه به انتهایش نزدیکتر می شویم سریعتر حرکت می کند.
 آموخته ام... که پول شخصیت نمی خرد.
 آموخته ام... که تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگی را تماشایی می کند.
 آموخته ام... که خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید. پس چه چیز باعث شد که من بیندیشم می توانم همه چیز را در یک روز به دست بیاورم.
 آموخته ام... که چشم پوشی از حقایق، آنها را تغییر نمی دهد.
 آموخته ام... که این عشق است که زخمها را شفا می دهد نه زمان.
 آموخته ام... که وقتی با کسی روبرو می شویم انتظار لبخندی جدی از سوی ما را دارد.
 آموخته ام... که هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشق بشویم.
 آموخته ام... که زندگی دشوار است، اما من از او سخت ترم.
 آموخته ام... که فرصتها هیچ گاه از بین نمی روند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد.
 آموخته ام... که آرزویم این است که قبل از مرگ مادرم یکبار به او بیشتر بگویم دوستش دارم.
 آموخته ام... که لبخند ارزانترین راهی است که می شود با آن، نگاه را وسعت داد. 

شاید زندگی آن جشنی نباشد كه آرزویش را داشتی، اما حال كه به آن دعوت شده ای، تا می توانی زیبا برقص.((چارلی چاپلین))
شاد و پر نشاط باشید

 

 
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 26 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط اشرف وزیری |

شما یادتون نمیاد شبا بیشتر از ساعن ۱۲تلویزیون برنامه نداشت.سر ساعت۱۲سرود ملی پخش می شد ..سر زد از افق ..

 

شما یادتون نمیاد هر کی بهمون بد و بیراه می گفت کف دستمونو نشونش میدادیم می گفتیم آینه آینه..

شما یادتون نمیاد دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده.سواد داری؟؟؟

شما یادتون نمیاد پی پی پینوکیو پدر ژپتو..گ گ گربه نره روباه مکار...

شما یادتون نمیاد سر صف پاهامونو ۱۸۰درجه باز میکردیم تا برا رفیق فابریکمون جا بگیریم...

شما یادتون نمیاد گوشه پایین دفتر مشقمون نقاشی می کشیدیم ..تند ورق میزدیم می شد انیمیشن!

شما یادتون نمیاد آرزومون این بود وقتی از دوستمون می پرسیدیم درستون کجاست بگه یه درس عقب تر از شما

شما یادتون نمیاد با آب و مایع ظرفشویی کف درست می کردیم تو لوله خودکار بیک فوت می کردیم تا حباب درست شه

شما یادتون نمیاد دبستان که بودیم و هر چی میپرسیدن می موندیم توش می گفتیم تا سر این جا درس دادین..

چه شیطونیا می کردیم...یادش بخیر بچه بودیم....

 

و حالا چی شدیم؟؟؟

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط سروش محمدی |

ونزوئلا:

زلزله می‌آید. ایران ضمن همدردی با ملت فهیم ونزوئلا، برای آن‌ها حدود دو میلیون

 خانه‌ی پیش‌ساخته و مقادیر خفنی بیسکویت و کلوچه‌ی لاهیجان و کنسرو ارسال

میکند. قرار می‌شود تمام مردم ایران یا یک لقمه از غذایشان را به آن‌ها بدهند یا

دولت خودش به زور یک لقمه از غذای ملت بزند و به آن‌ها بدهد. رئیس جمهور

ونزوئلا هم لبخند می‌زند و با اوباما دست می‌دهد!

اسپانیا:

زلزله می‌آید. هیچ‌کس بر اثر آن کشته و زخمی نمی‌شود و فقط چند تا گاو به خیابان

 می‌آیند. مردم پارچه‌ی قرمز نشان می‌دهند و برای تفریح می‌دوند. گاوها صد وهشتاد

نفر را کشته و دو هزار نفر را زخمی می‌کنند!

افغانستان:

زلزله می‌آید. سیصد هزار نفر کشته می‌شوند. القاعده مسئولیت زلزله را بر عهده

 می‌گیرد. نیروهای آمریکایی تمام کوهستان‌های افغانستان را بمباران می‌کنند و

سیصد هزار نفر دیگر از جمله بن‌لادن را در این درگیری‌ها از بین می‌برند. بعد از

چهار ساعت پس‌لرزه‌ی فسقلی دیگری می‌آید و بن‌لادن مسئولیت آن را هم بر عهده

می‌گیرد!

 

ژاپن:

اخبار ژاپن اعلام می‌کند که از امروز به مدت یک ماه، هر روز زلزله‌ای به بزرگی

هشت و نیم ریشتر، توکیو را خواهد لرزاند. ساکنان توکیو زیر لب می‌گویند سوسکی

 بابا و برای امتحان کردن مقاومت ساختمان‌ها، سه ریشتر هم خودشان به صورت

دستی به زلزله اضافه می‌کنند. یک دستگاه هم درست می‌کنند که جو را تبدیل به

آب‌جو کند و موقع زلزله بیشتر سر حالشان بیاورد!

امارات:

زلزله می‌آید. نیمی از کشور نابود می‌شود. دور ساختمان‌های مخروبه نوار زرد

می‌کشند و آن‌ها را به مکان توریستی تبدیل می‌کنند. ایرانی‌ها از این مکان‌ها دیدن

می‌کنند و اماراتی‌ها با پول حاصل از صنعت توریسم، یک کشور دیگر درست می‌کنند!

فرانسه:

زلزله قرار است تا چند روز دیگر بیاید. تمام مردم اعتصاب می‌کنند و خواستار منع

وقوع زلزله در کشورشان می‌شوند. حمل و نقل عمومی مختل می‌شود. در نهایت

زلزله تسلیم خواست مردم می‌شود و دیگر نمی‌آید!

آمریکا:

زلزله می‌آید. هیچ‌کس کشته و زخمی نمی‌شود اما دو نفر و نصفی بی‌خانمان

می‌شوند. تلویریون ایران ده بار این خبر را پخش می‌کند و سیاست‌های باراک

اوباما، جرج بوش، کلینتون و ... و کریستف کلمب مورد انتقاد شدید قرار می‌گیرد!

 وزیر خارجه‌ی آمریکا خطر تروریسم را گوشزد می‌کند و دوباره افغانستان را بمباران

می‌کنند!

فلسطین:

زلزله می‌آید. کسی خانه ندارد تا بی‌خانمان شود! یازده هزار نفر از نیروهای

غیرنظامی کشته می‌شوند. قطعنامه‌ای توسط تمام کشورهای جهان با امضای ایران

 صادر شده و کشتار غیرنظامیان محکوم می‌گردد. در انتهای این قطعنامه تأکید

می‌شود که در صورت تکرار زلزله، عواقب بسیار بدی در انتظار رژیم صهیونیستی

 خواهد بود! ششصد میلیون دلار کمک مالی هم توسط همان تمام کشورهای جهان

 صورت می‌گیرد!

سوئیس:

زلزله می‌آید. دسته‌ی عینک چهار نفر از ساکنان می‌شکند. از سوی دولت به تمام

 شهروندان سوئیس مبلغ سه میلیون یورو وام بلاعوض پرداخت می‌شود. کل

کابینه از مردم عذرخواهی کرده و ضمن پذیرش مسئولیت تمام اتفاقات، دسته‌جمعی

استعفا می‌دهند!

کلمبیا:

زلزله می‌آید. تمام جمعیت کشور به جز نود و یک نفر کشته می‌شوند. درگیری

مسلحانه رخ می‌دهد. یک نوجوان 14 ساله با آر.پی.جی نود نفر دیگر را می‌کشد.

 بعد به خودش هم مظنون می‌شود و آر.پی.جی را توی حلقش فرو می‌کند!

هند:

زلزله می‌آید. تمام خانه‌ها خراب می‌شود. مردم آواره‌ی کوچه و خیابان می‌شوند و مردم از گرسنگی در آستانه‌ی مرگ قرار می‌گیرند

.بعد شاهرخ خان میاد وسطو میخونه میرقصه بعدیه چنتاآادم بد که مسئول زلزله هستنو میزنه میکشه. بعد در یک اقدام همگانی مردم به پیروی از حرفهای شاهرخ خان متحد  میشن و از مرگ حتمی نجات پیدا می‌کنند!

 

ایران

زلزله می‌آید.شصت هزار نفرکشته و زخمی می‌شوند. آمار آسیب‌دیدگان زلزله در این دولت با آماردولت‌های قبلی مقایسه و از عدم افزایش آن به عنوان یکی ازمفاخر دولت یادمی‌شود و در نهایت زلزله به کل تکذیب میشود...

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط حسین غفوری |

 

رهبر معظم انقلاب:

به نظر من شريعتي بر خلاف آنچه كه همگان تصور مي كنند يك چهره ي همچنان مظلوم است ...

مخالفان او به اشتباهات دكتر شريعتي تمسك مي كنند و اين موجب مي شود كه نقاط مثبتي كه در او بود را نبينند. بي گمان شريعتي اشتباهاتي داشت و من هرگز ادعا نمي كنم كه اين اشتباهات كوچك بود اما ادعا مي كنم كه در كنار آنچه ما اشتباهات شريعتي مي توانيم نام بگذاريم چهره ي شريعتي از برجستگي ها و زيبائي هايي هم بر خوردار بود. پس ظلم است اگر به خاطر اشتباهات او برجستگي هاي او را نبينيم

شریعتی برخلاف آنچه گفته می‌شود نه تنها ضدروحانی نبود، بلکه عمیقا مومن و معتقد به رسالت روحانیت بود؛ او می‌گفت که روحانیت یک ضرورت است، یک نهاد اصیل و عمیق و غیرقابل خدشه است و اگر کسی با روحانیت مخالفت بکند یقینا از یک آبشخور استعماری تغذیه می شود

اینها اعتقادات او بود؛ در این هیچ شک نکنید این از چیزهایی بود که جزو معارف قطعی شریعتی بود...

"حاج سید احمد خمینی (ره)"

خدمات ایشان چیزی نبود که حالا من بخواهم راجع به آن صحبت کنم. برای ایشان (دکتر شریعتی) که واقعا "معلم انقلاب" بودند و الان هم هستند. ایشان بزرگترین فردی هستند که رابط بین دانشگاه و حوزه شدند. بزرگترین فردی بودند که با کتابهای خودشان , اسلام را , همان اسلام واقعی را به ما و جامعه عرضه کردند.

شهیدبهشتي(ره):

  بعضي گروهها مي روند و آن مواضعي را كه پسند خودشان است مي گيرند و آن مواضعي را كه بر ضد موضع گيري خودشان است نا ديده مي گيرند.

 
در پايان اين نكته را اضافه كنم كه بعضي اين را مي گويند كه سخنان شريعتي متناقض است و شهيد بهشتي اين شبهه را زيبا پاسخ مي گويد: مگر مي شود يك انسان هوشيار، آگاه و انديشمند باشد و بگويد كه هر چه من مي گوييم درست است؟دكتر در كتاب "ياد ياران" مي گويد پارسال من در عرفات در باره زيارت عاشورا يا زيارت امام حسين يا زيارت وارث كه مردم مي خوانند نظرم چه بود و امسال نظرم چيست واين دو نظر صد و هشتاد درجه با هم فرق مي كنند اين دگرگوني پيش رونده را براي خودش كمال مي داند و آنچه را كه پارسال مي انديشد امسال براي خودش قابل قبول نيست.

در آخر جمله اي از شهيد بهشتي: در كل من شريعتي را در مسير شدن مي بينم.

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط سروش محمدی |

خبرگزاری فارس: تأیید رسمی طرح خطرناک الحاق بحرین به عربستان

 

شنیدم که کشور وابسته بحرین میخاد با کشور عربستان یکی بشه!!!ا

اینجانب مخالفت خود را با ایجاد کشور بحرستان  اعلام میدارم.

(چقدر خودمو تحویل گرفتم)

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط سروش محمدی |

بندر همیشه عباس.....

 

 

جهت جلو گیری از پر رو تر شدن بعضیا !!!

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط سروش محمدی |

 

 

شماچشم‌هايتان را باز مي‌كنيد. متوجه مي‌شويد در بيمارستان هستيد. پاها و دست‌هايتان را بررسي مي‌كنيد. خوشحال مي‌شويد كه بدن‌تان را گچ نگرفته‌اند و سالم هستيد.. دكمه زنگ كنار تخت را فشار مي‌دهيد. چند ثانيه بعد پرستار وارد اتاق مي‌شود و سلام مي‌كند. به او مي‌گوييد، گوشي موبايل‌تان را مي‌خواهيد. از اين‌كه به خاطر يك تصادف كوچك در بيمارستان بستري شده‌ايد و از كارهايتان عقب مانده‌ايد، عصباني هستيد. پرستار، موبايل را مي‌آورد. دكمه آن را مي‌زنيد، اما روشن نمي‌شود. مطمئن مي‌شويد باتري‌اش شارژ ندارد. دكمه زنگ را فشار مي‌دهيد. پرستار مي‌آيد.«ببخشيد! من موبايلم شارژ نداره. مي‌شه لطفا يه شارژر براش بياريد»؟

 

 




ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط فاطمه السادات |


از هنگامي که خداوند مشغول خلق کردن زن بود، شش روز مي گذشت.
فرشته اي ظاهر شد و عرض کرد:چرا اين همه وقت صرف اين يکي مي فرماييد ؟
خداوند پاسخ داد:دستور کار او را ديده اي ؟
او بايد کاملا'' قابل شستشو باشد، اما پلاستيکي نباشد.

بايد دويست قطعه متحرک داشته باشد، که همگي قابل جايگزيني باشند.
بايد بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شکر و غذاي شب مانده کار کند.
بايد دامني داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتي از
جايش بلند شد ناپديد شود.

بوسه اي داشته باشد که بتواند همه دردها را، از زانوي خراشيده گرفته تا
قلب شکسته، درمان کند.
و شش جفت دست داشته باشد.
فرشته از شنيدن اين همه مبهوت شد.
گفت:شش جفت دست ؟ امکان ندارد ؟
خداوند پاسخ داد:فقط دست ها نيستند. مادرها بايد سه جفت چشم هم داشته
باشند.
-اين ترتيب، اين مي شود يک الگوي متعارف براي آنها.

خداوند سري تکان داد و فرمود:بله.
يک جفت براي وقتي که از بچه هايش مي پرسد که چه کار مي کنيد،
از پشت در بسته هم بتواند ببيندشان.
يک جفت بايد پشت سرش داشته باشد که آنچه را لازم است بفهمد !!
و جفت سوم همين جا روي صورتش است که وقتي به بچه خطاکارش نگاه کند،
بتواند بدون کلام به او بگويد او را مي فهمد و دوستش دارد.

فرشته سعي کرد جلوي خدا را بگيرد.
اين همه کار براي يک روز خيلي زياد است. باشد فردا تمامش بفرماييد .
خداوند فرمود:نمي شود !!
چيزي نمانده تا کار خلق اين مخلوقي را که اين همه به من نزديک است،
تمام کنم.
از اين پس مي تواند هنگام بيماري، خودش را درمان کند، يک خانواده را با
يک قرص نان سير کند و يک بچه پنج سال را وادار کند دوش بگيرد.



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط اشرف وزیری |

 

بدو تولد: تنها تفاوت در این است که کودک ژاپنی٬ ژاپنی است!

 

۱ سالگی: کودک ایرانی دنیای اطراف را می کاود و همه می دانند که باید ۴ چشمی مواظب او باشند تا خراب کاری نکند...کودک ژاپنی سر جایش می تمرگد(!) و اطراف را با دقت نگاه می کند و به حرف های بزرگ تر ها با دقت گوش می دهد

۷ سالگی: مادر کودک ایرانی دچار بیماری های روانی می شود٬ زیرا روزانه ۲۵ ساعت را جهت متقاعد کردن کودکش برای انجام تکالیف مدسه صرف می کند...کودک ژاپنی با دقت تکالیف اش را انجام می دهد و نشانه های نبوغش را کم کم آشکار می سازد

۱۵ سالگی: کودک ایرانی دیگه خفن شده!!! لباس هایش بسیار نامتعارف و حرف زدنش مثل اراذل و اوباش است (ذت زیاد!) دیگر وضعیت مدرسه که همه استادیم گفتن نداره! (او او او ۲ دره باز!)...دیگر همه باور دارند که کورک ژاپنی یک نابغه ی چشم بادامی است! در مدرسه شخصیت فوق العاده  تیز هوش و مودبی دارد

 ۱۸ سالگی: کودک ایرانی در کنکور موفق نمی شود (خیلی عادیه!) ولی از آن جا که در کشور او در هر کوی و برزنی! دانشگاه پیدا می شود٬ پول بابا را بر باد داده و به یکی از این دانشگاه های کوی و برزنی می رود!...کودک ژاپنی با توجه به نمرات عالی دبیرستانش در یکی از معتبرترین دانشگاه های کشورش در رشته ی کامپیوتر پذیرفته می شود

۲۲ سالگی: کودک ایرانی همچنان ۲ ترم دیگر مانده تا فارغ التحصیل شود...کودک ژاپنی برای مقاطع بالاتر تحصیلی تلاش می کند

۲۵ سالگی: کودک ایرانی را می توانید در X-party پیدا کنید...کودک ژاپنی در کتابخانه ها و مراکز تحقیقاتی قابل رویت است

۲۸ سالگی: بالاخره ۲ ترم کودک ایرانی تمام شد!...کودک ژاپنی از تز PHD خود دفاع میکند

۳۰ سالگی: کودک ایرانی سر و سامون گرفته و همسری اختیار کرده (این از اون بدتر٬ اون از این بدتر!!!)...کودک ژاپنی جذب بازار کار می شود

۳۵ سالگی: کودک ایرانی صاحب یک کودک ایرانی دیگر شده!...کودک ژاپنی شرکت کامپیوتری خصوصی خودش را تاسیس کرده است

۴۳ سالگی: کودک ایرانی مشغول تعلیم فوت و فن زندگی موفق (زیرآب زنی٬ ۲ دره بازی و...) به کودک دلبند خود است...کودک ژاپنی دومین شعبه ی شرکت خود در آلمان را افتتاح کرده است

۵۴ سالگی: کودک کودک ایرانی هم در دانشگاه کوی و برزنی پذیرفته شده (مبارک دلش باشه!)...کودک ژاپنی به فکر همکاری شرکتش با شرکت apple است (بابا تو دیگه کی هستی...!)

۶۲ سالگی: کودک ایرانی پدربزرگ شده و کلی کودک ایرانی دورش را گرفته اند که منتظر تعلیمات او هستند (تحفه!!!)...کودک ژاپنی دنیای کامپیوتر را قبضه کرده

۸۰ سالگی: کودک ایرانی خرسند از این که یه عالمه! کودک ایرانی اصل (زیرآب زن٬ ۲ دره باز) تحویل جامعه ی بشری داده منتظر حضرت عزراییل روز ها و شب ها را صرفا جهت خالی نبودن عریضه اکسیژن هدر می دهد...کودک ژاپنی به این فکر می افتد که چرا بار دیگر به دانشگاه باز نگشته و رشته ی الکترونیک را از سر نگیرد!!!!!!!!

 

نوشته شده در تاريخ شنبه 23 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط سروش محمدی |

قابل توجه کسایی ک موسقی زیاد  گوش میدن

نتایج یک پژوهش جدید در ایالات متحده حاکی از آن است که زیاد موسیقی گوش کردن احتمال ابتلا به افسردگی را 8 برابر می‌كند و ممكن است این موضوع عامل افسردگی در بزرگسالان باشد.

به گزارش "شهر"، محققان دانشکده
پزشکی دانشگاه پیتزبرگ دریافته‌اند که احتمال ابتلای افراد بزرگسال به بیماری افسردگی، بین آنهایی  که وقت بیشتری را صرف موسیقی گوش کردن می‌کنند، بیشتر است، در حالی كه احتمال افسردگی جوانانی که بیشتر کتاب می‌خوانند به مراتب کمتر است.

براساس گزارش «موسسه ملی سلامت روان ایالات متحده»، از هر 12نوجوان، یک نوجوان به افسردگی جدی مبتلاست.

یافته‌های این پژوهش، بخشی از تحقیقات گسترده و روز افزونی است که به ارتباط بین سلامت روانی افراد با میزان بهره‌گیری از رسانه‌ها می‌پردازند.

دکتر برایان پریمک، پژوهشگر ارشد این تحقیق گفته است: «مشخص نیست که افراد افسرده برای رهایی از این بیماری بیشتر موسیقی گوش می‌دهند و یا گوش کردن موسیقی برای ساعات طولانی به افسردگی منتهی می‌شود و یا هر دو عامل موثری در این زمینه هستند. به هر حال، ممکن است این یافته‌ها به والدین و پزشکان کمک کند تا ارتباط بین رسانه‌ها و افسردگی را دریابند.»

محققان دریافته‌اند که احتمال بروز افسردگی در جوانانی که بیشتر وقت خود را صرف گوش دادن به موسیقی می‌کنند 3/8بار بیشتر از افرادی است که زمان اندکی را صرف موسیقی می‌کنند و این احتمال در افرادی که بیشتر اوقات کتاب می‌خوانند، یک دهم است.

106 فرد بزرگسال که 46 نفر از آنها افسردگی جدی داشتند، در این تحقیق شرکت کردند.
تفاوت این تحقیق با بیشتر پژوهش‌هایی که در این زمینه انجام شده‌اند، این بود که پژوهشگران از شیوه‌ای به نام «زندگی واقعی» استفاده کردند. آنها در این روش بیش از 60 بار در یک دوره متمادی در 5 آخر هفته با شرکت کنندگان تماس می‌گرفتند تا دریابند در حال استفاده از چه نوع رسانه‌ای هستند.

نوشته شده در تاريخ جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط محمد باغی یزدی |

 

در تبلیغات رسانه ای شما نیز شاهد آن هستید که افرادی ادعای ارائه رژیم ضد پیری را می نمایند. واقعیت آن است که افزایش سن و پیر شدن یک پدیده طبیعی غیر قابل اجتناب است که از نشانه های آن عبارتند از: افزایش چین و چروک های صورت، کاهش هوشیاری ذهنی و منطقی، ضعیف شدن عملکرد ارگان های حسی، ابتلا به بیماری هایی نظیر: بیماری های قلبی، فشار خون، دیابت، آرتریت و از جمله عوارض ظاهری افزایش سن می توان افزایش چین و چروک های پوست و سفید شدن مو ها و ... را نام برد.
 
هیچ کس دوست ندارد پیر شود و مسن به نظر برسد و احساس پیر بودن را داشته باشد  ولی پیر شدن  نیز حقیقتی از زندگی است.هرچند غیر ممکن است که بتوان برای همیشه جوان باقی ماند، اما از طرف دیگر با کمک یک رژیم غذایی و الگوی زندگی سالم می توانیم نیروی جسمانی و شادابی خود را بهتر حفظ نماییم.
 
اصلاح رژیم غذایی تان می تواند طول عمر شما را افزایش دهد و باعث شود نسبت به سن جسمانی تان جوان تر و سالم تر به نظر برسید. یک رژیم غذایی سالم می تواند به شما کمک کند تا بر روند پیری غلبه نمایید و آن را کندتر کنید. حفظ زیبایی جوانی فقط با مصرف انواع کرم های ضد پیری میسر نمی شود بلکه تغذیه سالم و ورزش نقش های بسیاری مهمی را در حفظ سلامت جوانی بازی می نمایند .
 

جزء اصلی یک رژیم غذایی حفظ جوانی مصرف آنتی اکسیدانها هستند . غذاهای غنی از آنتی اکسیدانها شما را در برابر طیف وسیعی از بیماری ها محافظت کرده و روند پیری شما را به تعویق می اندازند. آنتی اکسیدانها شما را از ابتلا به بیماری هایی نظیر: سرطان، آلزایمر، بیماری های قلبی و افزایش فشار خون و... نیزمحافظت می نمایند. آنتی اکسیدانها قادرند روند پیری را به تعویق بیندازند. برخی از مهم ترین اقلام غذایی غنی از آنتی اکسیدانها عبارتند از: توتها، کلم، اسفناج، چای سبز، سیر و گوجه فرنگی.

در بخش زیر برخی از راهکارهایی تغذیه ای برای به تعویق انداختن پیری را ارائه گردیده است که شما را در جهت آنچه که باید بخورید راهنمایی می نمایند:

1 - مصرف چربی و شکر خود را محدود نمایید.
 نشان داده شده است که مصرف بی رویه مواد قندی علاوه بر افزایش خطر ابتلا به دیابت و بیماریهای متابولیک وابسته می تواند پیری زودرس را در پوست ایجاد نماید.
 
2 - از منابع غذایی غنی از ویتامین و مواد معدنی به میزان مکفی بهره ببرید.
علاوه بر آن می توانید از مصرف دوز ملایمی مکمل های چندگانه  ویتامین ها و مواد معدنی نیز بهره ببرید. البته مسلم است که قبل از مصرف هر نوع مکملی باید با پزشک معالجتان مشورت کنید . از پزشک معالجتان بپرسید که آیا صلاح می داند مقداری آنتی اکسیدان اضافی استفاده نمایید برای مثال مکمل ویتامین ای ( به میزان 100 IU).
 
3 - بر مصرف انواع اقلام غذایی مفید نظیر:
انواع میوه ها، سبزیجات ، غلات کامل، حبوبات، شیر و محصولات لبنی عاری از چربی، گوشت لخم بدون چربی و به ویژه مصرف ماهی توجه و تاکید داشته باشید.
 
4 - آب و مایعات فراوان بنوشید.
در طی روز در حدود 8 لیوان آب و مایعات مصرف نمایید ، مایعات و آب کافی به خروج و شستشوی سموم بدنتان کمک خواهد نمود.
 
5 - بر مصرف انواع کربوهیدرات های پیچیده و سبوس دار تاکید داشته باشید.
مصرف انواع نانها و غلات سبوس دار را به مصرف انواع کربوهیدرات های ساده سریع الهضم مانند: برنج، آرد سفید، نان تهیه شده از آرد سفید ، پاستا و... ترجیح دهید .
 
6 - از مصرف بیش از حد انواع سبزیجات ریشه ای و نشاسته ای:
مانند سیب زمینی و هویج و... اجتناب کنید .
 چرا که آنها نیز می توانند منجر به عدم تعادل قند خون گردند و مصرف بیش از حد آنها نیز می تواند اضافه وزن را به همراه داشته باشد.
 
7 - انواع سبزیجات رنگی که محتوای آنتی اکسیدانی بالایی دارند را انتخاب نمایید .
 برای مثال : کلم، اسفناج،  گوجه فرنگی و...
 
8 - مصرف میوه تازه را به آبمیوه به ویژه آبمیوه های صنعتی که حاوی شکر بالاتری می باشند ترجیح دهید.
 
9 - ورزش ، پیاده روی و فعالیت بدنی کافی را در الگوی زندگی روزانه خود بگنجانید.
 لزوما لازم نیست ورزش حرفه ای را تجربه نمایید بلکه پیاده وری روزانه نیز در این زمینه در صورت تداوم مفید می باشد.
 
10 -از مصرف غذاهای سرخ کرده و فرآوری شده و غذاهای آماده و فست فود اجتناب نمایید.
سعی کنید غذاهای سالم تری که در طبخ آنها از چربی های اشباع کمتری به کار رفته است را مصرف نمایید.
 
11 - در انتخاب مواد پروتئینی تنوع پروتئینهای حیوانی و گیاهی را در نظر داشته باشید.
 از طرف دیگر در انتخاب پروتئینهای حیوانی علاوه بر گوشت قرمز از انواع گوشتهای سفید استفاده نمایید.
 
12 - هفته ای 2 بار ماهی و محصولات دریایی که حاوی چربی های غیر اشباع مفید هستند را مصرف نمایید.
 
13 - چربی های دریافتی خود را از طریق مصرف انواع چربی های سالم مثل :
مغزها، چربی ماهی ، روغن زیتون و... دریافت بنمایید و از مصرف انواع لبنیات پر چرب و گوشت های قرمز پر چرب نمایید.
نوشته شده در تاريخ جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط محمد باغی یزدی |

سوژه های داغ وطنی (5)

سوژه های داغ وطنی (5)

 

 

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط محمد باغی یزدی |

خدایا ! تو در آن بالا بر قله بلند الوهیتت ، تنها چه می کنی ؟
ابدیت را بی نیازمندی ، بی چشم به راهی ، بی امید چگونه به پایان خواهی برد؟
ای که همه هستی از تو است ، تو خود برای که هستی؟
چگونه هستی و نمی پرستی؟
چگونه نمی دانی عبودیت از معبود بودن بهتر است؟
نمی دانی که ما از تو خوشبخت تریم؟
ای خدای بزرگ ! تو که بر هر کاری توانائی !
چرا کسی را برای آنکه بدو عشق ورزی ،
بپرستی ،
بر دامنش به نیاز چنگ زنی ،
غرورت را بر قامتش بشکنی ،
برایش باشی ، نمی آفرینی؟
چرا چنین نمی کنی ؟
مگر غرورها را برای آن نمی پروریم تا بر سر راه مسافری که چشم به راه آمدنش هستیم قربانی کنیم ؟
خدایا تو از چشم به راه کسی بودن نیز محرومی ؟!  مرا کسی نساخت، خدا
ساخت
نه آنچنان که “کسی می خواست،
که من کسی نداشتم.
کسم خدا بود،کس بی کسان.
او بود که مرا ساخت، آنچنان که خودش خواست.
نه از من پرسید و نه از “من دیگر”م.

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 20 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط حسین غفوری |

 

سازمان ملل متحد در سال 2000 میلادی اعلام كرد حدود 180 هزار نفر صد ساله روی كره زمین زندگی می‌كنند كه تعداد آنها تا سال 2050 به 3 میلیون نفر خواهد رسید.

در حالی كه در استرالیا تعداد صدسالگان تنها 3 هزار نفر است و تا سال 2055 به 78 هزار نفر خواهد رسید، آمار صدساله‌های كشورهای در حال توسعه روز به روز در حال افزایش است.
 
55 ساله‌های مرد و زن امروزی 10 درصد شانس رسیدن به 101 و 103 سالگی را دارند.برای كودكان دختر و پسری كه امسال متولد شدند شانس رسیدن به 100 سالگی به ترتیب 24 و 18 درصد است.

دانشمندان به‌رغم مطالعات بسیار روی زندگی صدساله‌ها به راز عمر طولانی آنها پی نبردند اما 10 راز افزایش طول عمر آنها را نام بردند:

1- با حل جدول، مطالعه كتاب، بازی شطرنج و حل مسایل ریاضی ذهن و مغزشان را فعال و شاداب می‌كنند.

2- درد و رنج را تحمل می‌كنند و شكایت نمی‌كنند و از زندگی خود راضی هستند.

3- از روابط اجتماعی‌شان لذت می‌برند .

4 - علاقه‌شان به فعالیت را حفظ می‌كنند.

5- كمبود خواب ندارند و دست كم 7 ساعت در شب می‌خوابند.

6- به ندرت مضطرب و افسرده می‌شوند.

7- به خداوند ایمان دارند و عبادت می‌كنند و آرام می‌شوند.

8- نگران مسایل مالی نیستند.

9- باور دارند كه می‌توانند شاد باشند.

10- برون‌گرا هستند.
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 20 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط محمد باغی یزدی |

 

نامه اميركبير به ناصرالدین شاه قاجار


متن نامه اینه:


قربانت شوم
الساعه که در ایوان منزل با همشیره همایونی به شکستن لبه نان مشغولم خبر رسید که شاهزاده وثوق‌الدوله حاکم قم را که به جرم رشاء و ارتشاء معزول کرده بودم به توصیه عمه خود ابقاء فرموده و سخن هزل بر زبان رانده‌اید. فرستادم او را تحت الحفظ به تهران بیاورند تا اعلیحضرت بدانند که اداره امور مملکت با توصیه عمه و خاله نمی‌شود.زیاده جسارت است. تقی

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط سروش محمدی |



از بدو تولد موفق بودم، وگرنه پام به اين دنيا نمي رسيد.
از همون اول كم نياوردم، با ضربه دكتر چنان گريه‌اي كردم كه فهميد جواب «هاي»، «هوي» است.
هيچ وقت نگذاشتم هيچ چيز شكستم بدهد، پي‌درپي شير ميخوردم و به درد دلم توجه نمي كردم!
اين شد كه وقتي رفتم مدرسه از همه هم سن و سالهاي خودم بلندتر بودم و همه ازم حساب مي‌بردند.
هيچ وقت درس نخوندم، هر وقت نوبت من شد كه برم پاي تخته زنگ مي‌خورد.
هر صفحه‌اي از كتاب را كه باز مي کردم، جواب سوالي بود كه معلمم از من مي‌پرسيد. اين بود كه سال سوم، چهارم دبيرستان كه بودم، معلمم كه من را نابغه مي‌دانست منو فرستاد المپياد رياضي!
تو المپياد مدال طلا بردم! آخه ورق من گم شده بود و يكي از ورقه‌ها بي اسم بود، منم گفتم اسممو يادم رفته بنويسم!
بدون كنكور وارد دانشگاه شدم هنوز يك ترم نگذشته بود كه توي راهروي دانشگاه يه دسته عينك پيدا كردم، اومدم بشكنمش كه خانمي سراسيمه خودش را به من رسوند و از اين كه دسته عينكش رو پيدا كرده بودم حسابي تشكر كرد و گفت: نيازي به صاف كردنش نيست زحمت نكشيد اين شد كه هر وقت چيزي از زمين برمي‌داشتم، يهو جلوم سبز مي شد و از اين كه گمشده‌اش را پيدا
كرده بودم حسابي تشكر مي كرد.  بعدا توي دانشگاه پيچيد: دختر رئيس دانشگاه، عاشق ناجي‌اش شده، تازه فهميدم كه اون دختر كيه و اون ناجي كيه!

يك روز كه براي روز معلم براي يكي از استادام گل برده بودم يكي از بچه‌ها دسته گلم رو از پنجره شوت كرد بيرون، منم سرك كشيدم ببينم كجاست كه ديدم افتاده تو بغل اون دختره! خلاصه اين شد ماجراي خواستگاري ما و

الان هم استاد شمام!
كسي سوالي نداره؟

 

 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط فاطمه السادات |

 

زندگی در حال بارگیری است، لطفا صبــــر کنید...
...
اینجا سرعت خوشبختی بسیار کـــــم است...!!!

تا زندگی ات لود شود ...

عمـــــــرت تمام شده...!!!
 


 

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط سروش محمدی |

سوژه های داغ وطنی (4)

 

 سوژه های داغ وطنی (4)

 

سوژه های داغ وطنی (4)

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط محمد باغی یزدی |

به دنبال خدا نگرد

خدا در بيابان هاي خالي از انسان نيست
خدا در جاده هاي تنهاي بي انتها نيست
به دنبالش نگرد

خدا در نگاه منتظر کسي است که به دنبال خبري از توست
خدا در قلبي است که براي تو مي تپد
خدا در لبخندي است که با نگاه مهربان تو جاني دوباره مي گيرد

خدا آنجاست
در جمع عزيزترينهايت
خدا در دستي است که به ياري مي گيري
در قلبي است که شاد مي کني
در لبخندي است که به لب مي نشاني
خدا در بتکده و مسجد نيست
گشتنت زمان را هدر مي دهد
خدا در عطر خوش نان است
خدا در جشن و سروري است که به پا مي کني
خدا را در کوچه پس کوچه هاي درويشي و دور از انسان ها جست و جو مکن
خدا آنجا نيست

او جايي است که همه شادند
و جايي است که قلب شکسته اي نمانده
در نگاه پرافتخار مادري است به فرزندش
در نگاه عاشقانه زني است به همسرش
بايد از فرصت هاي کوتاه زندگي جاودانگي را جست

زندگي چالشي بزرگ است
مخاطره اي عظيم
فرصت يکه و يکتاي زندگي را
نبايد صرف چيزهاي کم بها کرد
چيزهاي اندک که مرگ آن ها را از ما مي گيرد
زندگي را بايد صرف اموري کرد که مرگ نمي تواند آن ها را از ما بگيرد
زندگي کاروان سرايي است که شب هنگام در آن اتراق مي کنيم
و سپيده دمان از آن بيرون مي رويم
فقط يک چيزهايي اهميت دارند
چيزهايي که وقت کوچ ما، از خانه بدن، با ما همراه باشند
همچون معرفت بر الله و به خود آيي

دنيا چيزي نيست که آن را واگذاريم
و با بي پروايي از آن درگذريم
دنيا چيزي است که بايد آن را برداريم و با خود همراه کنيم
سالکان حقيقي مي دانند که همه آن زندگي باشکوه هديه اي از طرف خداوند است
و بهره خود را از دنيا فراموش نمي کنند
کساني که از دنيا روي برمي گردانند
نگاهي تيره و يأس آلود دارند
آن ها دشمن زندگي و شادماني اند

خداوند زندگي را به ما نبخشيده است تا از آن روي برگردانيم
سرانجام خداوند از من و تو خواهد پرسيد:
 

آیا "زندگی" را "زندگی کرده ای"؟!

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط اشرف وزیری |

آیا نوع خوابیدن افراد می تونه نشانگر خوبی برای شخصیت و حالات روحی اون ها در عالم بیداری باشه؟برای من که تحقیقات زیر یکمی واقعیت داشت.

 

به تازگی دانشمندان علوم روانشناسی و پزشکی در یافتن که با مطالعه نوع خوابیدن افراد میشه شخصیت اون ها رو پیش بینی کرد.پروفسور   Chris Idzikowski مدیر موسسه مطالعات خواب و خواب درمانی در انگلیس 6 حالت خوابدین رو مورد بررسی قرار داده که نتایج اون به شرح زیره:

 1- حالت جنینی Foetus: افرادی که این طور می خوابن و خودشونو هنگام خواب حلقه می کنن ظاهرشون بسیار خشن و سفت و سخت اما در درون مهربان و دارای قلب حساسی هستن.ممکنه که در اولین برخورد با افراد غریبه خجالتی باشن اما بعد از مدتی احساس راحتی می کنن. خیلی از افراد این طور می خوابن(41 درصد از 1000 نفری که در این تحقیقات بررسی شدن)

2- (Log) یا مثل تنه درخت!(خوابیده به کنار و دست ها در دو طرف بدن):این گونه افراد معمولا اجتماعی و بی شیله پیله ای هستن که به افراد غریبه اعتماد می کنن ( بعضی وقت ها هم ممکنه سرشون کلاه بره!)

3- Yearner یا حالت مشتاق و آرزو به دل!(خوابیده به کنار اما دو دست در جلو قرار دارن):این افراد مناعت طبع دارن ولی ممکنه در بعضی موارد دارای ظن و گمان بد نسبت به افرادبشن.خیلی کند و سخت تصمیم می گیرن اما وقتی تصمیمشون قطعی شد دیگه تغییرش نمی دن!

4-  Soldier یا خبردار خوابیدن!(به پشت خوابیدن و دو دست در کنار قرار داشتن): این افراد کم حرف و دور از هیاهو و اعتراض کردن هستن اما سعی می کنن خودشون و اطرافیانشونو روبا رفتارهای مناسب منطبق کنن.

5- FreeFaller یا سقوط آزاد(دمر خوابیدن،دستها زیر متکا و سر به سمت چپ یا راست):ظاهرا افرادی اجتماعی و بی رو در بایستی(بعضا پرو ) هستن اما می تونن خیلی عصبی و نازک نارنجی هم باشن و تحمل هیچ گونه انتقاد و شرایط سختی رو هم نداشته باشن(سعی کنین خیلی این طوری نخوابید!)

۶- Starfish یا مثل ستاره دریایی خوابیدن(به پشت خوابیدن،دستها زیر متکا):این افرادمعمولا خوب دوست پیدا می کنن چون همیشه آماده شنیدن نظر و کمک کردن به دیگران هستن.خیلی هم دوست ندارن در مرکز توجهات مردم قرار بگیرن.

همچنین پروفسور Chris Idzikowski معتقده که خوابیدن “Freefall” می تونه به شخص در هضم غذا در طول شب کمک کنه اما افرادی که به پشت می خوابن(Soldier یا Starfish) در طول شب خیلی خوب غدا رو هضم نکرده و خوب هم تنفس نمی کنن (خرپف دارن)

تنها 5 درصد از افراد هستن که هر شب حالت خوابیدن خودشونو عوض می کنن و اکثر افراد همیشه یه مدل می خوابن.

 


 

نوشته شده در تاريخ شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط اشرف وزیری |
در روزگاری که خنده ی مردم از زمین خوردن توست ، برخیز تا بگریند . . .
.
درصد کمی از انسانها نود سال زندگی می کنند
مابقی یک سال را نود بار تکرار می کنند . . .
.
نصف اشباهاتمان ناشی از این است که وقتی باید فکر کنیم ، احساس می کنیم
و وقتی که باید احساس کنیم ، فکر می کنیم . . .
.
سر آخر، چیزی که به حساب می آید تعداد سالهای زندگی شما نیست
بلکه زندگی ای است که در آن سالها کرده اید . . .
.
وفادارترین زن ها نه موطلایی ها هستند، نه مو خرمایی ها و نه مو مشکی ها
بلکه مو خاکستری ها هستند!
چارلی چاپلین

.

اگه یه روز حس کردی تویه یه زمان عاشق دونفری دومی انتخاب کن
چون اگه واقعا عاشق اولی بودی به عشق دومی گرفتار نمیشدی !!



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط اشرف وزیری |

 
در 15 سالگی آموختم كه مادران از همه بهتر می‌ دانند ، و گاهی اوقات پدران هم .

در 20 سالگی یاد گرفتم كه كار خلاف فایده‌ ای ندارد ، حتی اگر با مهارت انجام شود .

در 25 سالگی دانستم كه یك نوزاد ، مادر را از داشتن یك روز هشت ساعته
و پدر را از داشتن یك شب هشت ساعته ، محروم می‌ كند .

در 30 سالگی پی بردم كه قدرت ، جاذبه مرد است و جاذبه ، قدرت زن .

در 35 سالگی متوجه شدم كه آینده چیزی نیست كه انسان به ارث ببرد،
بلكه چیزی است كه خود می‌ سازد .

در 40 سالگی آموختم كه رمز خوشبخت زیستن ، در آن نیست كه كاری را كه دوست داریم انجام دهیم،
بلكه در این است كه كاری را كه انجام می‌ دهیم ، دوست داشته باشیم .

در 45 سالگی یاد گرفتم كه 10 درصد از زندگی ، چیزهایی است كه برای انسان اتفاق می‌ افتد
و 90 درصد، آن است كه چگونه نسبت به آن واكنش نشان می‌دهند .

در 50 سالگی پی بردم كه كتاب بهترین دوست انسان
و پیروی كوركورانه بدترین دشمن وی است .

در 55 سالگی پی بردم كه تصمیمات كوچك را باید با مغز گرفت
و تصمیمات بزرگ را با قلب .

در 60 سالگی متوجه شدم كه بدون عشق می‌توان ایثار كرد ،
اما بدون ایثار هرگز نمی توان عشق ورزید .

در 65 سالگی آموختم كه انسان برای لذت بردن از عمری دراز ،
باید بعد از خوردن آنچه لازم است ، آنچه را نیز كه میل دارد ، بخورد .

در 70 سالگی یاد گرفتم كه زندگی مساله در اختیار داشتن كارت‌ های خوب نیست،
بلكه خوب بازی كردن با كارت‌ های بد است .

در 75 سالگی دانستم كه انسان تا وقتی فكر می‌ كند نارس است ، به رشد و كمال خود ادامه می‌ دهد
و به محض آن كه گمان كرد رسیده شده است ، دچار آفت می‌ شود .

در 80 سالگی پی بردم كه دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لذت دنیا است .



نوشته شده در تاريخ شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط اشرف وزیری |


اللهم عجل فی ازدواجنا و تکمیل دیننا و ارزقنا زوجا الذی رفیعا مدرکا و قدا رشیدا و مالا کثیرا و بیتا مستقلا و سیاره البرشیا

نوشته شده در تاريخ شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط محمد باغی یزدی |

نوشته شده در تاريخ شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط فاطمه السادات |

معمولا گفته می شود خوشبختی سن و سال نمی شناسد. اما یک تحقیق انگلیسی ها تلاش کرده تا خلاف این گفته را ثابت کند.

سایت فریندز یونایتد در این رابطه از انگلیسی های 40 سال به بالا سوال کرده است. در میان پرسش شوندگان 70 درصد گفته اند پس از پشت سر گذاشتن 33 سالگی دیگر واقعا احساس خوشبختی نکرده اند. دوره ای که به مراتب شادتر از دوره نوجوانی ، کودکی یا دوره دانشجویی شان بوده است.

16 درصد دوره نوجوانی و کودکی را بهترین دوره زندگی خود دانسته و 6 درصد گفته اند دوره دانشجویی شادترین زمان آنها بوده است.

به این ترتیب به نظر می رسد که 33 سالگی سن ایده‌آل برای زندگی شخصی و حرفه ای انسان باشد. در واقع، اوان 30 سالگی دوره یک خودمختاری جدید و استقلال مالی است و در عین حال سنی است که به طور کلی در آن تصمیمات و انتخاب های اصلی زندگی صورت می گیرند.

دانا داوسون، روانشناس توضیح می دهد: در 30 سالگی معصومیت از بین رفته است، اما ما حس واقع گرایی را حفظ می کنیم و یک احساس امید قوی در ما وجود دارد ، همین طور حس مبارزه و ما شدیدا به توانایی ها و قابلیت های خود معتقد هستیم. در این سن هنوز بدبینی و احساس خستگی که در سال های آتی در پیش هستند ، در ما وجود ندارند.

نوشته شده در تاريخ شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط محمد باغی یزدی |

راستی طی سفر با دوتن از محققان عزیز دانشگاه که از عزیزان داروی ورودی 90 هستن آشنا شدم. هدف این دو تن از تحقیق شمارش تکرار تکه کلامای استاد مرادی بوده است!

این دو هفته ی گذشته سر کلاس این استاد بزرگوار عبارات دقت کنین و بنابراین را روی کاغذی نوشته و هر دفعه که استاد میگفتن یه تیک  میزدن. آنها در آخر به نتیجه جالب تکرار154 دفعه دقت کنین و 86 مرتبه بنابراین رسیده اند!!! البته طبق اظهارات این دو از برخی از تکرارهای استاد جا مانده اند!!!

 

نوشته شده در تاريخ جمعه 15 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط فاطمه السادات |

سلام همکلاسی های محترم

 

وضعیت آناتومی این ترم  خودتون رو چگونه ارزیابی می کنید؟

 

1. عالی ( فقط مخصوص بعضیا... )

2. خوب

3. متوسط

4. لب مرزی

5.افتاده

6.حذف

و یا ...


 

نوشته شده در تاريخ جمعه 15 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط سروش محمدی |

سلام

جاتون خالی دیروز رفته بودیم نمایشگاه کتاب

اولش که حدود ساعت6 رسیدیم ولی نمایشگاه ساعت10 شروع میشد حدود 4 ساعت ول گشتیم تا غرفه ها باز شد ازاونجا که ما بچه های خیلی درسخونی بودیم و از قبل لیست کتاب های سال دیگمونو درآورده بودیم!!! نیم ساعت تموووووووووووم توی قسمت ناشران دانشگاهی بودیم اونم رفته بودیم تا یه کتاب واسه داداشم بگیرم! بعدش رفتیم توی شبستان یعنی قسمت ناشران عمومی اونجا خیلی خوب بود از هر کتابی که بخوای بود فقط بدبختیش این بود که باید خیلی راه میرفتیم من که فکر کنم سهمیه سه چهار ماهم رو دیروز راه رفته باشم! توی شبستان یه عالمه سالن بود که تعدادشو نمیدونم ولی ما تا سالن24 رفتیم ولی اکثرا توی غرفه ها با یک موضوع کتابا یکسان بود و فقط ناشراش فرق میکردن.

بعد از ظهر هم یه سری دیگه رفتیم شبستان و از بس شلوغ بود و کتابا تکراری بود دیگه اومدیم بیرون یه سری هم به قسمت کتابای خارجی زدیم بسیار مفید بود! بعدش رفتیم قسمت ناشران کودک و نوجوان جالبتر از بقیه جاها بود!!

بعد هم که دیگه کلا کاری نداشتیم و ساعت 8 حرکت بود رفتیم دم در ول بگردیم که نزدیک قسمت ناشران آموزشی بود یاد این کنکور..... افتادم

یه چیز باحال:نه که اونجا قیافه بچه های دبیرستانی از ما خفن تر بود همه خیال میکردن ما دبیرستانی هستیم دم غرفه قلمچی یه آقاهه به من گیر داده بود و میخواست یه برگه جدول مندلیف بده منو دعوتم کنه واسه خرید!حالا هرچی میگم نمیخوام ول نمیکرد سه دفعه اومد جلو راهم و نزدیک بود که دیگه جدول مندلیفو بکنه تو حلقم!منم عصبانی شدم گفتم ما دانشجو هستیم اونم واسه اینکه کم نیاره گفت خب بیاین مدرسان شریف!میخواستم همونجا کیفم رو بکوبم تو سرش...

بعدش دیگه اومدیم فقط دم رفتن ما آسمون دلش گرفت و همین که راه افتادیم شروع کرد به گریه کردن

نوشته شده در تاريخ جمعه 15 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط فاطمه السادات |

 

اگه تیپ بزنن برن بیرون میگن با کی قرار داری؟ اگه لباسهای معمولی بپوشن میگن اصلا سلیقه نداری

اگه زیاد بگن دوستت دارم . میگن باز چه نقشه ای تو سرته اگه نگن دوست دارم میگن پای کس دیگه ای وسطه

اگه زیاد بهتون زنگ بزنن میگن اعتماد نداری اگه یه مدت زنگ نزنن میگن سرت خیلی شلوغه

اگه تو خونه زیاد بخندن میگن لوس شدی اگه نخندن میگن چه مرگته عاشق شدی

اگه شام بخوان میگن همش به فکر شکمتی اگه شام نخوان میگن چی کوفت کردی

اگه درس بخونن میگن خرخونی. اگه نخونن میگن چقدر خنگی. چه جوری دانشگاه قبول شدی؟

اگه خودکار استادو که افتاده زمین بدن دستش میگن چاپلوسی. اگه ندن میگن بی ادبی.

اگه سر کلاس به دخترا سلام کنن میگن عاشق شده. اگه نکنن میگن اینو ببین چه غربتیه. انگار از پشت کوه اومده! یا میگن انگار آسمون سوراخ شده و این افتاده پایین!

خلاصه از اول تاریخ بشر پسرا بدبخت بودن

نوشته شده در تاريخ جمعه 15 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط سروش محمدی |

نامه انتقادی جلال آل احمد به جمال زاده

ادامه مطلب



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط سروش محمدی |

 

سلام بچه ها

ميخوام در مورد حاشيه بحث كنيم

بنظرتون حاشيه چيز خوبيه يا بديه؟

بدون حاشيه هيچ هيجاني وجود نداره...اين جمله رو چقدر قبول دارين؟

به وجود اومدن حاشيه چه دلايلي ميتونه داشته باشه..

و در انتها اين كه ايا بنظرتون وبلاگ بدون حاشيه كسل كنندست يا نه؟

ايا موضوعات حاشيه دار هيجان رو به وبلاگ ميارن يا نه

مثل حذف شدن قسمت ترين ها كه ميگن هيجان رو از وبلاگ برد.

چرا اگه بگن فلانی مرد حاشیه هست یا .... زود ناراحت میشیم؟

حاشیه با توهین فرق داره .نداره؟

خیلی دوس داشتم افراد اجازه بدن در مورد حاشیه هاشون حرف بزنم.

ولی....

منتظر نظراتتون هستم

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط سروش محمدی |

 

بالاخره فرمول عشق کشف شد !!!
...........................................................................
...................................


 

 

http://upload.iranvij.ir/images_bahman/23173594462622825849.gif

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

http://upload.iranvij.ir/images_bahman/47337558909776199167.gif
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط سروش محمدی |

اگه سایت بدرد بخوری میشناسید بگین تا ما هم استفاده کنیم .

wikimapia.org

سایتی هست که شما میتونید نقشه دنیا رو ببینید. خونه خودتون .دانشکده و.....

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط سروش محمدی |

نظر به علاقه شدید عده ای از دانشجویان به تحقیق و  عدم وجود گروهی منسجم برای به عهده گیری سرپرستی مسولیت کمیته تحقیقات افرادی خاص این مسولیت را برعهده گرفته و بدون اطلاع رسانی و به صورت دلخواه دانشجویان را گزینش کرده و برای بازدید های مختلف ثبت نام  میکنند.

شنیده ها حاکی از آن است که  تعدادی از افراد توسط دانشگاه عازم نمایشگاه کتاب هستند.جای تاسف دارد که بدون اطلاع رسانی افرادی خاص جهت این بازدید انتخاب شده اند.

تا به کی نشسته ایم و  نسبت به این وقایع بی توجهی میکنیم؟

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط سروش محمدی |
دانشمندان برای بررسی تعیین میزان قدرت باورها بر كیفیت زندگی انسانها آزمایشی را در "هاروارد یونیورسیتی" انجام دادند :
یك شهرك را به دور از هیاهو برابر با امکانات 40 سال پیش ساختند.
 
   هشتاد پیرمرد و هستاد  پیرزن را انتخاب كردند.
ترتیی دادند تا غذاهای 40 سال پیش در این شهرك پخت شود.
خط روی شیشه های مغازه ها، فرم مبلمان، آهنگها، فیلم های قدیمی، اخباری كه از رادیو و تلویزیون پخش میشد را مطابق با 40 سال قبل تدارک دیدتد.
بعد این 160 نفر را از هر نظر آزمایش كردند مثل
:
تعداد موی سر، رنگ موی سر، نوع استخوان، خمیدگی بدن، لرزش دستها، لرزش صدا، میزان فشار خون ...
بعد این 160 نفر را به داخل این شهرك بردند.
بعد از گذشت 5 الی 6ماه كم كم پشتشان صاف شد، راست می ایستادند، لرزش دستها بطور ناخودآگاه از بین رفت، لرزش صدا خوب شد، ضربان قلب مثل افراد جوان، رنگ موهای سر شروع به مشكی شدن كرد، چین و چروكهای دست و صورت از بین رفت!
علت چه بود ؟
خیلی ساده است
آنها چون مطابق با 40سال پیش زندگی كردند، باور كرده بودند 40 سال جوانتر شده اند.
انسانها همانگونه كه باور داشته باشند می توانند بیندیشند.
و می توان گفت که این باورهای آدمی است كه در هر لحظه به او القا میكند كه چگونه بیندیشد.
اصولا فرق بین انسانها، فرق میان باورهای آنان است.
انسانهای موفق با باورهای عالی، موفقیت را برای خود خلق میكنند.
انسانهای ثروتمند، باورهای عالی و ثروت آفرین دارند كه با اعتماد به نفس عالی خود و بدون توجه به تمام مسائل به دنبال كسب ثروت میروند و به لحاظ باورهای مثبتشان به ثروت مطلوب خود میرسند.
قانون زندگی قانون باورهاست.
باورهای عالی سرچشمه همه موفقیتهای بزرگ است.
چراکه توانمندی یك انسان را باورهای او تعیین می كند.
انسانها هر آنچه را كه باور دارند خلق میكنند.
باورهای شما دستاوردهای شما را در زندگی میسازند.
زیرا باورها تعیین كننده كیفیت اندیشه ها، اندیشه ها عامل اولیه اقدامها و اقدامها عامل اصلی دستاوردها هستند.
اگر انسانها بتوانند با اشتیاق فراوان به علم، ثروت، سلامت، آرامش و معنویت فکر کنند قطعا عالم، ثروتمند، سلامت، آرام و با دنیایی از معنویت زندگی خواهند کرد و در دنیا و آخرت سعادتمند خواهند شد. این موفقیت نصیب کسانی خواهد شد که اینگونه بیندیشند.
به امید روزی که باورهایمان را به سوی تعالی بارور کنیم
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط اشرف وزیری |
قسمتی از وصیت نامه ادوارد ادیش، یکی از بزرگترین تاجران امریکایی در سن 76 سالگی ...
  من ادوارد ادیش هستم که برای شما می نویسم ، یکی از بزرگترین تاجران امریکایی با سرمایه ای هنگفت و حساب بانکی که گاهی خودم هم در شمردن صفرهای مقابل ارقامش گیج می شوم ! دارای شم اقتصادی بسیار بالا که گویا همواره به وجودم وحی می شود چه چیز را معامله کنم تا بیشترین سود از آن من شود  ، البته تنها شانس و هوش نبود من تحصیلات دانشگاهی بالایی هم داشتم که شک ندارم سهم موثری در موفقیتهای من داشت . یادم هست وقتی بیست ساله بودم خیال  می کردم اگر روزی به یک چهلم سرمایه فعلیم برسم خوشبخترین و موفقترین مرد دنیا خواهم بود و عجیب است که حالا با داشتن سرمایه ای چهل برابر بیشتر از آنچه فکر می کردم باز از این حس زندگی بخش در وجودم خبری نیست . من در سن 22 سالگی برای اولین بار عاشق شدم . راستش آنوقتها من تنها یک دانشجوی ساده بودم که شغلی و در نتیجه حقوقی هم نداشتم . بعضی وقتها با تمام وجود هوس می کردم برای دختر موردعلاقه ام هدیه ای ارزشمند بگیرم تا عشقم را باور کند و کاش آن روزها کسی بود به من می گفت که راه ابراز عشق خرید کردن نیست که اگر بود محل ابراز عشق دلباخته ترین عاشق ها ،  فروشگاهها می شد!!  کسی چیزی نگفت و من چون هرگز نتوانستم هدیه ای ارزشمند بگیرم هرگز هم نتوانستم علاقه ام را به آن دختر ابراز کنم و او هم برای همیشه ترکم کرد . روز رفتنش قسم خوردم دیگر تا روزی که ثروتی به دست نیاوردم هرگز به دنبال عشقی هم نباشم و بلند هم بر سر قلبم فریاد کشیدم : هیس ، از امروز دگر ساکت باش و عجیب که قلبم تا همین امروز هم ساکت مانده است ...
و زندگی جدید من آغاز شد
 


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط اشرف وزیری |

صبربسیارببایدپدرپیرفلک را             تادگرمادرگیتی چوتوفرزندبزاد

سرزنده بازچشمه صبح جوانیت حتی میان عینک ته استکانیت هم مهر و ماه آینه دار تو بوده اند هم ماه مهر پرتوی از مهربانیت این ناشناس مانده ترین آشنا تویی ای کهکشان هرچه ستاره نشانیت مشق تو می کنم – و – دلم زنده می شود با هر مرور خاطره جاودانیت دست غزل به روح بلندت نمی رسد. باشد بلند مثنوی زندگانیت
كودكی و جوانی

محمد بهمن‌بیگی در سال ۱۲۹۹ در ایل قشقایی در خانوادهٔ محمودخان كلانتر تیره بهمن‌بیگلو از طایفهٔ عملهٔ قشقایی به هنگام كوچ دیده به جهان گشود. هشت ساله كه شد، پدر یك منشی استخدام كرد و به خانه آورد كه هم به محمد درس بدهد و هم برای او نامه بنویسد. محمد دو سال نزد آن منشی درس خواند و الفبای سواد را آموخت.


ده ساله بود كه در راستای سیاست تضعیف عشایر و تخته قاپوی اجباری، پدرش را به تبعید به تهران محكوم كردند و شش روز پس از تبعید پدر، مادرش را نیز به گناه فراهم كردن آذوقه برای عشایر مخالف دولت ، به تبعیدگاه همسرش فرستادند. بنابراین، محمد همراه مادر تبعیدی از كوه‌دشت به تهران آمد و در مدرسهٔ علمیهٔ تهران مشغول تحصیل شد. پس از پایان دورهٔ دبیرستان به دانشكدهٔ حقوق وارد شد و دورهٔ كارشناسی حقوق را در سال ۱۳۲۱ به پایان رساند. او قبل از شروع به همكاری با اصل چهار ترومن، با معرفی یكی از سران ایل قشقایی به آمریكا رفت و پس از مدت بسیار كوتاهی به وطن بازگشت. از آن‌جا كه در شهر و در كارهای اداری دوام نیاورد پس از چندی به ایل بازگشت.
آموزش در كوچ

نخستین بار شهید مدرس در سال ۱۳۰۳ در مخالفت با سیاست تخته قاپو و اسكان عشایر در پیامی كه به دست رحیم‌زاده صفوی، مدیر روزنامهٔ آسیای وسطی، برای احمدشاه فرستاد، چنین گفت:
«     "آیا تربیت ایلات غیر از تخته قاپو راهی ندارد؟ آیا نمی‌توان برای ایلات مدارس سیار عشایری و برنامهٔ متناسب درست كرد كه اصول وطن‌پرستی و مسایل صحی و بهداری و وسایل ضروری فلاحتی به آن‌ها آموخته شود."      »


اما این اندیشهٔ نوآورانه چندان مورد توجه قرار نگرفت و حتی هنگامی كه در سال ۱۳۰۷ به آموزش عشایر اندكی توجه شد،راه حل را در برپایی مدرسه‌های شبانه‌روزی می‌دانستند. چند مدرسهٔ شبانه‌روزی برپا شد، اما چون آن مدرسه‌های ثابت برای دورهٔ ابتدایی بود و كودك ناگزیر می‌شد از همان سال‌های آغاز زندگی دور از پدر و مادر خود و در شرایطی مانند تبعید زندگی كند، در همان آغاز از پیشرفت باز ماند و آموزش و پرورش عشایر نزدیك سه دههٔ دیگر در تبعید ماند



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط اشرف وزیری |

00745_01931.jpg

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 12 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط محمد باغی یزدی |
.: Weblog Themes By LoxBlog :.